1. خانه
  2. /
  3. کتاب عنکبوت

کتاب عنکبوت

نویسنده: آزیتا خیری
4.5 از 1 رأی

کتاب عنکبوت

Spider
انتشارات: نشر علی
٪15
540000
459000
معرفی کتاب عنکبوت
معلم فیزیک یکی از موسسات کنکور ناپدید می شود و با پیدا شدن جسدش در ارتفاعات شمالی تهران، شادی، کتایون، اردوان، سپنتا و دیگران ناخواسته و شاید هم از روی میل وارد ماجرا می شوند و درست مثل قسمت های یک جورجین، آنها مکمل حل معماهای عنکبوت می شوند...
در بخشی از کتاب آمده است:
" جاده جنگلی منتهی به شاه راه اصلی پر بود از صدای خنده های تیم کوهنوردی، آخرین قدم های کوه پیمایی بود و بعدش می رسیدند به جاده اصلی و از آنجا تا پارکینگ ماشین ها راه زیادی نمانده بود
دختری وقت پایین آمدن با خنده جیغی کشید و به کوله پشتی پسر جلویی چنگ زد، هر دو پخش زمین شدند و صدای خنده تیم هفت نفره شان به هوا رفت، لیدر تیم از جلوی دسته تشر زد
بسه دیگه، از برنامه عقبیم، جمع وجور کنید زودتر برسیم پایین … دختر در حالی که به سختی سعی داشت بایستد، با خنده جواب داد: بداخلاق نباش عرفان … آدم ازت می ترسه
عرفان بدون جواب به حرف او، رو به بقیه گفت: من برای کسی مکث نمی کنم … اما اگه بخواید به این بی نظمی ادامه بدید، دیگه باهاتون برنامه نمی ریزم … دختر اخم کرد، اما دوستش وقت گذشتن از کنار او به بازویش زد و گفت:
بریم، دیر شد … دختر لباسش را تکاند … حالا تقریبا آخرین نفر بود … همنوردی وقتی از کنار او عبور می کرد، با جدیت گفت: جدا می افتی مکث نکن و رفت … دختر اخم کرد … هم خسته بود و هم از اخم و غرغر بقیه دل خوشی نداشت.
راه افتاد، اما با شنیدن صدای خش خشی میان بوته ها، بی اراده مکث کرد … به طرف بوته ها رفت و با عصای کوه نوردی اش کمی آنها را کنار زد … سگی ول گرد عوعویی کرد"
درباره آزیتا خیری
درباره آزیتا خیری
آزیتا خیری ئیلانلو متولد سال 1359 و ساکن قزوین می باشد. وی کارشناس زمین، متاهل و مادر است.
قسمت هایی از کتاب عنکبوت

شادی کوله اش را روی دوش انداخت و پرسید: کار نداری؟ دیرم شد. ساره با کف گیری جلوی در آشپزخانه ایستاد و لبخندی به صورت او پاشید. جواب داد: برو در امان خدا. شایان با گرمکن سورمه ای و تیشرتی سفید، نشسته روی فرش، وقتی به ظاهر روی تست های فیزیک کار می کرد، به خداحافظی آن دو گوش سپرد. شادی به سوی در رفت، اما بلند و آمرانه گفت: شایان اون بیست صفحه رو حل میکنی بعد می آی کلاس! او با لحنی نگران جواب داد: باشه آبجی! ساره یکی دو قدم به دنبال شادی رفت و با حالی معذب پرسید: امروز میرسی سوپری آقاحمید؟ با خانوم دبیری پیغوم فرستاده بود. شایان پشت دیوار اتاق با وحشت پلک زد، اما شادی بیخبر از همه جا، وقت پوشیدن کالج های سدری رنگش جواب داد: الآن دیر کردم. شب وقت برگشتن میرم. و با این حرف و با عجله از ایوان گذشت...

نظر کاربران در مورد "کتاب عنکبوت"
10 نظر تا این لحظه ثبت شده است

به شدت جذب کننده پیشنهاد ویژه🍓❤️

1403/03/18 | توسطکاربر سایت
2
|

رمان زیبایی بود ممنونم از خانم خیری❤️

1403/03/05 | توسطکاربر سایت
2
|

انگار در دنیا هیچ آدم دیگه ای وجود نداشت. همه اون آدما مجبور بودن برای کلیه اموراتشون حتما با افراد مربوط به مدرسه کانکشن بگیرن.

1402/12/19 | توسطکاربر سایت
1
|

واقعا رمان کم ارزشی بود. باید یه دفتر و قلم کنارت میذاشتی فقط اسامی رو یادداشت میکردی. اصلا با سایر آثار ایشون قابل مقایسه نبود.

1402/12/17 | توسطکاربر سایت
1
|

با وجود این که یه عالمه نظر منفی از این رمان شنیده بودم اما فوق العاده واسه این رمان کمه، بینظیر بود. دستمریزاد به خانم خیری با این رمان پلیسی و معمایی فوق العاده ❤️ به نظرات منفی توجه نکنید این رمان با قلم گیرا و قوی خانم خیری با وجود معمای قوی از خیلی از رمان‌های آبکی سر‌تر 👌🏻🔥

1402/11/07 | توسطکاربر سایت
10
|

سلام رمان فوق العاده ایه ولی متأسفانه من به صورت پی دی اف و رایگان خوندمش و نمی‌دونستم فروشیه حالا تکلیف چیه؟

1402/07/13 | توسطکاربر سایت
0
|

سلام من پی‌دی‌اف این رمانو تو یه کانالی دیدم خلاصش خوب بود خوشم اومد دانلود کردم خوندم ولی اصلا نگفته بود ک قیمتش چنده و منم اصلا نمیدونستم باید خریداری بشه الان چیکار کنم؟

1402/03/02 | توسطکاربر سایت
2
|
پاسخ ها

توبه کن

1402/08/27|توسطکاربر سایت
1

فوق العاده عالی بود

1402/01/16 | توسطکاربر سایت
0
|

ارزش خریدن و خوندن داره ؟

1401/12/02 | توسطکاربر سایت
0
|
پاسخ ها

واقعا نداره

1402/12/17|توسطکاربر سایت
1

محشر بود رمانش

1401/07/25 | توسطعلی - کاربر سایت
2
|