شادی کوله اش را روی دوش انداخت و پرسید: کار نداری؟ دیرم شد. ساره با کف گیری جلوی در آشپزخانه ایستاد و لبخندی به صورت او پاشید. جواب داد: برو در امان خدا. شایان با گرمکن سورمه ای و تیشرتی سفید، نشسته روی فرش، وقتی به ظاهر روی تست های فیزیک کار می کرد، به خداحافظی آن دو گوش سپرد. شادی به سوی در رفت، اما بلند و آمرانه گفت: شایان اون بیست صفحه رو حل میکنی بعد می آی کلاس! او با لحنی نگران جواب داد: باشه آبجی! ساره یکی دو قدم به دنبال شادی رفت و با حالی معذب پرسید: امروز میرسی سوپری آقاحمید؟ با خانوم دبیری پیغوم فرستاده بود. شایان پشت دیوار اتاق با وحشت پلک زد، اما شادی بیخبر از همه جا، وقت پوشیدن کالج های سدری رنگش جواب داد: الآن دیر کردم. شب وقت برگشتن میرم. و با این حرف و با عجله از ایوان گذشت...
به شدت جذب کننده پیشنهاد ویژه🍓❤️
رمان زیبایی بود ممنونم از خانم خیری❤️
انگار در دنیا هیچ آدم دیگه ای وجود نداشت. همه اون آدما مجبور بودن برای کلیه اموراتشون حتما با افراد مربوط به مدرسه کانکشن بگیرن.
واقعا رمان کم ارزشی بود. باید یه دفتر و قلم کنارت میذاشتی فقط اسامی رو یادداشت میکردی. اصلا با سایر آثار ایشون قابل مقایسه نبود.
با وجود این که یه عالمه نظر منفی از این رمان شنیده بودم اما فوق العاده واسه این رمان کمه، بینظیر بود. دستمریزاد به خانم خیری با این رمان پلیسی و معمایی فوق العاده ❤️ به نظرات منفی توجه نکنید این رمان با قلم گیرا و قوی خانم خیری با وجود معمای قوی از خیلی از رمانهای آبکی سرتر 👌🏻🔥
سلام رمان فوق العاده ایه ولی متأسفانه من به صورت پی دی اف و رایگان خوندمش و نمیدونستم فروشیه حالا تکلیف چیه؟
سلام من پیدیاف این رمانو تو یه کانالی دیدم خلاصش خوب بود خوشم اومد دانلود کردم خوندم ولی اصلا نگفته بود ک قیمتش چنده و منم اصلا نمیدونستم باید خریداری بشه الان چیکار کنم؟
توبه کن
فوق العاده عالی بود
ارزش خریدن و خوندن داره ؟
واقعا نداره
محشر بود رمانش