1. خانه
  2. /
  3. کتاب بهلول و تاجر و یک حکایت دیگر

کتاب بهلول و تاجر و یک حکایت دیگر

پیشنهاد ویژه
3.5 از 1 رأی

کتاب بهلول و تاجر و یک حکایت دیگر

حکایت های بهلول دانا 4
Bohlool
٪20
30000
24000
معرفی کتاب بهلول و تاجر و یک حکایت دیگر
یکی بود، یکی نبود. غیر از خدای مهربان هیچکس نبود. روزی از روزها مردی در حال مشورت با دوستانش بود، یکی از آنها گفت: «ای همکاران ! من مانده ام که برای خرید و فروش چه کالایی را بخرم تا آن را در شهر دیگر بفروشم.» هریک چیزی گفتند. یکی از آنها گفت: «برو از بهلول کمک بخواه.» تاجر رفت و به دنبال بهلول گشت. او از سوال کرد: «ای بهلول دانا !من چه بخرم تا با فروش آن سود کنم؟» بهلول جواب داد: «آهن و پنبه !» آن مرد رفت مقداری آهن و پنبه خرید و برای فروش به شهرهای دیگر برد.
درباره زهره السادات فیض آبادی
درباره زهره السادات فیض آبادی
زهره السادات فیض آبادی متولد 1359 است.
اولین نفری باشید که نظر خود را درباره "کتاب بهلول و تاجر و یک حکایت دیگر" ثبت می‌کند