1. خانه
  2. /
  3. کتاب بهلول و بوی غذا

کتاب بهلول و بوی غذا

پیشنهاد ویژه
3.7 از 1 رأی

کتاب بهلول و بوی غذا

حکایت های بهلول دانا 8
Bohlool
٪20
30000
24000
معرفی کتاب بهلول و بوی غذا
یکی بود، یکی نبود. غیر از خدای مهربان هیچکس نبود. روزی روزگاری زن و مردی با دو فرزند خود سوار بر اسب شان تصمیم گرفتند تا به شهر بروند. هنوز به وسط های راه نرسیده بودند که تعدادی راهزن به آنها حمله کردند و تمام دار و ندارشان را به غنیمت بردند. تنها چیزی که برای شان باقی ماند جان شان بود و یک بقچه که لباس زن و بچه ها تویش بود. به همین خاطر شدند باقی راه را پیاده بروند. زن که یکی از بچه ها را توی بغلش گرفته بود و با یک دست هم دست بچه ی دیگرش را «ای مرد! فکری کن، بچه ها دارند از گرسنگی هلاک می شوند.» مرد ایستاد. بقچه را روی زمین گذاشت،
درباره زهره السادات فیض آبادی
درباره زهره السادات فیض آبادی
زهره السادات فیض آبادی متولد 1359 است.
اولین نفری باشید که نظر خود را درباره "کتاب بهلول و بوی غذا" ثبت می‌کند