1. خانه
  2. /
  3. کتاب ماهرخ

کتاب ماهرخ

نویسنده: فهیم عسکری
پیشنهاد ویژه
3.2 از 1 رأی

کتاب ماهرخ

Mahrokh
انتشارات: زرین اندیشمند
٪20
135000
108000
درباره فهیم عسکری
درباره فهیم عسکری
فهیم عسکری سده متولد ۲۸ بهمن ۶۹ در اصفهان وی از کودکی علاقه فراوانی به نوشتن داشت. در کنارش نوشتن به عشق خاصی به تصویرگری، طراحی و  نقاشی نیز داشت. به گفته عسکری این علایق  باعث خلاقیت، تجسم و در نهایت  کششی برای نگارش داستان های کوتاهی شد.
وی از شانزده سالگی‌  به دلیل طبع شاعری  و علاقه­ی وافری که به ادبیات داشت  به عضویت انجمن ادبی در آمد و پا به جهان کم نظیر ادبیات گذاشت و پس از آن اولین رمانش را به نگارش دراورد . پس از اتمام دوره دبیرستان به نقاشی و حرفه مهمانداری هواپیما  مشغول شد و  همزمان با ورود به دانشگاه، نوشتن رمان دوم، ماهرخ،  را شروع  کرد. وی پس از فارغ‌التحصیل شدن در رشته زبان و ادبیات  انگلیسی و شروع حرفه تدریس دید بازتری نسبت به نوشتن پیدا کرده و  این امر بر روی نگارش رمان دومش تاثیر بسزایی داشت.
قسمت هایی از کتاب ماهرخ

صدای فریاد عطیه سکوت خانه را شکست. اسد که در زیرزمین مشغول چیدن کتاب ها بود سراسیمه از پله ها بالا آمد. وقتی به اتاق نشیمن رسید، همه را گریان و نگران بالای سر ماهرخ دید. همسرش عطیه گریه و زاری می کرد. ناهید کنار ماهرخ نشسته بود و او را صدا می زد. ننه زهرا هم دل آشوب به ماهرخ چشم دوخته بود. ناگهان فیض و همسرش از راه رسیدند. عطیه بالشتی زیر سر ماهرخ گذاشت و گفت: «امروز صبح سردرد داشت اما اون قدر شدید نبود که بخواد بیهوش بشه.»فیض با عجله از پله ها پایین رفت تا هرچه زودتر ماشین همسایه را قرض بگیرد و ماهرخ را به بیمارستان برساند. او را با همان پیراهنی که تنش بود سوار ماشین کردند و سراسیمه به بیمارستان رساندند. مادر و خواهرش ناهید همراهش بودند. عطیه و ناهیدْ ماهرخ را روی تخت خواباندند. پرستارها بالای سرش جمع شدند. یکی از پرستارها از عطیه پرس وجو کرد. او هم با گریه جواب داد: «صبح که از خواب بلند شد سرگیجه داشت اما چیز مهمی نبود. آخه گاهی این طوری می شه. گفتم شاید از درس و مشق زیاده… والا نمی دونم.»

اولین نفری باشید که نظر خود را درباره "کتاب ماهرخ" ثبت می‌کند