کتاب قول

Richter und sein henker
کد کتاب : 8885
مترجم :
شابک : 978-9649971513
قطع : جیبی
تعداد صفحه : 192
سال انتشار شمسی : 1402
سال انتشار میلادی : 1950
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 11
زودترین زمان ارسال : 11 آذر

فاتحه ای بر رمان پلیسی

معرفی کتاب قول اثر فریدریش دورنمات

«قول» رمانی از نویسنده سوئیسی ، فردریش دورنمات است. اولین بار در سال 1954 به انگلیسی منتشر شد. ترجمه جدیدی از این کتاب توسط جوئل آگی در سال 2006 منتشر شده است.

رمان دورنمات کلاسیک داستان جنایی قلمداد می شوند. او همچنین فلسفه وجودی و ژانر کارآگاهی را در هم می آمیزند. بر اساس شناختی که از این نویسنده داریم به خوبی می دانیم که با یک گروتسک سروکار داریم. خواننده در سراسر اثر نیش و کنایه های مضحک و بعضا سیاه دورنمات را به وقایع پیرامون داستان شاهد خواهد بود.
سوالات اصلی این کتاب این است که آیا صحیح است که فردی را به جرمی مرتکب نشده مجازات کنیم، در صورتی که مرتکب جرم دیگری شده است که هرگز ثابت نشده است. همانطور که مشخص است بن مایه اصلی این کتاب مثل بسیاری از آثار دیگر دورنمات راجع به عدالت و جرم و جنایت است. آیا به راستی می توان عدالیت حقیقی را به اجرا گذاشت؟ او در خلال داستان با مسائلی بحث برانگیز در وادی قانون کلنجار می رود و بصورت محسوس عدالت را به چالش می کشد.
این کتاب توسط محمود حسینی زاد به فارسی برگردانده شده است و سری هشتم آن به صورت قطعی جیبی توسط انتشارات ماهی به چاپ رسیده است.

کتاب قول

فریدریش دورنمات
فریدریش دورنمات (Friedrich Dürrenmatt) نمایشنامه‌نویس و رمان‌نویس برجسته سوئیسی در پنجم ژانویه (۱۵ دی) ۱۹۲۱ در یکی از روستاهای اطراف شهر برن در کشور سوئیس متولد شد. پدر دورنمات کشیشی معتقد و متدین و پدربزرگش شاعری بذله‌گو و سرشناس بود که به خاطر شعرهای انتقادآمیز سیاسی که می‌سرود به او لقب شاعر سیاسی پرخاش جو داده بودند. تأثیر ویژگی‌های این دو نفر بر دورنمات بسیار زیاد بود، چنان‌که این تأثیر را به آسانی در بیشتر نوشته‌های این نمایشنامه‌نویس شهیر می...
قسمت هایی از کتاب قول (لذت متن)
در تمام این داستان های جنایی و پلیسی متاسفانه سر آدم به نحو خاصی کلاه گذاشته می شود. منظورم این نیست که جنایتکارهای شما مجازات می شوند و به مکافات می رسند... شماها برای داستان های خودتان ساختاری منطقی انتخاب می کنید؛ داستان مثل بازی شطرنج جلو می رود. این تبهکار، این هم قربانی، این یکی شریک جرم... کافی است که کاراگاه قاعده بازی را بلد باشد.... اما عوامل برهم زننده که بازی ما را خراب می کنند، آن قدر زیادند که خیلی وقت ها فقط شانس حرفه ای و تصادف محض، جریان را به نفع ما تمام می کنند. یا به ضرر ما. اما در رمان های شما تصادف نقشی ندارد. هرچیزی هم که رنگ و بوی تصادف داشته باشد، فورا به پای سرنوشت گذاشته می شود؛ سال های سال است که شما نویسنده ها حقیقت را لقمه ای کرد ه اید انداخته اید جلوی قواعد نمایشی. وقتش رسیده که این قواعد را به درک بفرستید.