کتاب حفره های تاریک لونا

All You Zombies
کد کتاب : 9199
مترجم :
شابک : 978-6001821684
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 191
سال انتشار شمسی : 1394
سال انتشار میلادی : 1959
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 1
زودترین زمان ارسال : ---

از کتاب های پرفروش در آمریکا

فیلمی بر اساس این کتاب در سال 2014 ساخته شده است.

معرفی کتاب حفره های تاریک لونا اثر رابرت انسون هاینلاین

کتاب حفره های تاریک لونا، مجموعه ای از داستان های کوتاه نوشته ی رابرت انسون هاینلاین است که نخستین بار در سال 1959 به چاپ رسید. مردی جوان به کافه ای می رود و با شخصی آشنا می شود که در زمان سفر می کند. اما گذشته و ارتباط این شخص با مرد جوان، بسیار عجیب تر از حلقه ی در دست اوست؛ حلقه ای با نشان ماری که در حال بلعیدن دم خود است. توانایی های گسترده و درخشان رابرت انسون هاینلاین، در این مجموعه داستان جذاب به خوبی نمایان هستند. در کتاب حفره های تاریک لونا، داستان های متنوعی وجود دارد: داستان هایی که ذهن را به بازی می گیرند، با توهم و غافلگیری آمیخته شده اند، فانتزی هایی را در خود جای داده اند و احساسات قدرتمندی را به طرفداران داستان های علمی تخیلی منتقل می کنند.

کتاب حفره های تاریک لونا

رابرت انسون هاینلاین
رابرت انسون هاینلاین، زاده ی 7 جولای 1907 و درگذشته ی 8 می 1988، نویسنده ی آمریکایی بود.دوران کودکی هاینلاین در کانزاس سپری شد. او از آکادمی نیروی دریایی ایالات متحده فارغ التحصیل شد و پس از آن به خدمت در نیروی دریایی مشغول گشت. اما هاینلاین در سال 1934 به علت ابتلا به بیماری مجبور به ترک نیروی دریایی شد.او سپس چندین هفته در کلاس های ریاضی و فیزیک دانشگاه کالیفرنیا حضور یافت اما خیلی زود یا به دلیل بیماری و یا به دلیل علاقه به سیاست از این کلاس ها کناره گیری کرد.او برای کسب پول بیشتر و پرداخت...
نکوداشت های کتاب حفره های تاریک لونا
Influential and thought-provoking.
تأثیرگذار و تفکربرانگیز.
Amazon Amazon

One of the most influential writers in American Literature.
یکی از تأثیرگذارترین نویسندگان ادبیات آمریکا.
The New York Times Book Review

One of the grand masters of science fiction.
یکی از استادان بزرگ ژانر علمی تخیلی.
The Wall Street Journal

قسمت هایی از کتاب حفره های تاریک لونا (لذت متن)
رئیس جلسه آشکارا خشمش را کنترل کرد و ادامه داد: «مایلم جلسه آرام و منظم پیش برود. از شما می خواهم سخنرانی تان را تمام کنید. بنابراین با ایده هایی که سفسطه آمیز بودنشان برای هر آدم تحصیل کرده ای روشن است، به شعور ما توهین نکنید. لطفا فقط از کشفتان بگویید؛ البته اگر کشفی دارید.» پینرو دستان سفید و گوشتالویش را از هم باز کرد و گفت: «چطور می توانم بدون پاک کردن توهمات، ایده ی جدیدی در ذهنتان بکارم؟» ولوله ای بین جمعیت افتاد. یکی از آن ها فریاد زد: «این شارلاتان رو بندازید بیرون! به اندازه ی کافی شنیدیم.»

کشفم را دوباره تکرار می کنم. به زبان ساده بگویم، من تکنیکی ابداع کرده ام که مشخص می کند یک نفر چقدر زنده می ماند. می توانم تاریخ سررسید فرشته ی مرگ را زودتر از موعد به شما بگویم. می توانم مشخص کنم که کی شتر سیاه پشت در خانه تان می خوابد. در عرض پنج دقیقه به کمک دستگاهم مشخص می کنم که چند دانه ی شن در ساعت شنی هر کدامتان باقی ست.» سپس مکث کرد و دست به سینه ایستاد. برای چند لحظه هیچ کس حرفی نمی زد.

«حرف تان را تمام نمی کنید، دکتر پینرو؟» «دیگر چه باید بگویم؟» «نگفتید که کشفتان چطور کار می کند.» ابروهای پینرو بالا پرید و گفت: «فکر کردید نتیجه ی کارم را به دست بچه ها می دهم تا با آن بازی کنند. این ها اطلاعات خطرناکی هستند، دوست من. برای کسی نگهشان داشته ام که درک می کند؛ برای خودم.» با انگشتنش روی سینه اش می زد.