صدای ادوارد مرا به خودم آورد. جعبه در چمدان افتاد. « حالت خوب است؟» « بله… خوبم. » « بلا… می توانم داخل بیایم؟ » « بله… » او وارد اتاق شد و کنارم روی زمین نشست. « اتفاقی افتاده؟ » « چند روز از عروسی مان گذشته است؟ » « هفده روز… چطور مگر؟ » دوباره در حال شمردن بودم. متوجه شدم تعداد روزهایی که اینجا بوده ایم بیشتر از چیزی بوده که فکرش را می کردم. دوباره شروع به شمردن کردم. «بلا می توانی چیزی هم به من بگویی… چه اتفاقی افتاده؟ » سعی کردم آب دهانم را قورت بدهم، اما نتوانستم. نمی دانستم باید چه چیزی بگویم. « فکر نمی کنم این مسمومیت غذایی باشد.» او جواب نداد. همین طور مثل مجسمه به من خیره ماند.
خون آشام ها برای مدت زمانی بسیار طولانی در تخیل جمعی انسان ها حضور داشته اند
چه اتفاقی می افتد وقتی دو ژانر علمی تخیلی و فانتزی، و انتظارات متفاوتی که از آن ها داریم، در تار و پود یکدیگر تنیده شوند؟
این دسته از کتاب ها، ضربان قلب مخاطب را به بازی می گیرند و هیجان و احساس ورود به دنیایی جدید را برای او به ارمغان می آورند.
زمانی در تاریخ بشر، تمامی آثار ادبی به نوعی فانتزی به حساب می آمدند. اما چه زمانی روایت داستان های فانتزی از ترس از ناشناخته ها فاصله گرفت و به عاملی تأثیرگذار برای بهبود زندگی انسان تبدیل شد؟
اگر همیشه با دیده ی شک و تردید به رمان های عاشقانه و طرفداران آن نگریسته اید و علت محبوب بودن این ژانر، کنجکاوی تان را برانگیخته است، با این مقاله همراه شوید
سلام خسته نباشید ترتیب جلد هاش باید به چه صورت باشه کسی اطلاع داره؟
سلام کل کتابای گرگ و میش سانسور شده هس؟
کمابیش آره