یکی از آخرین نوشتههای نویسندهای که فقط 47 سال زندگی کرد و هیچگاه نیمهی دوم قرن بیستم را ندید، از زمان انتشارش تاکنون، همواره بر صدر مهمترین و تأثیرگذارترین رمانهای دیستوپیایی تاریخ تکیه زده، درعینحال که ایدهی انسانی و اتوپیایی نویسندهاش درآن هویداست. کتاب 1984 با همین بنمایهی حضور در آیندهای که حکمرانان، تنفر را به والاترین خصیصهی بشری بدل کردهاند، سرشار از ایده برای ایماژها و تصاویر است و به همین دلیل تأثیرش بر تاریخ سینما علاوه بر اقتباسهای مستقیم، در بسیاری فیلمهای دیگر هم وجود داشتهاست. درواقع همهی فیلمهای دیستوپیایی با روایت حضور زیر سایهی یک حکمرانی تمامیتخواه در آینده، اقتباسهای غیرمستقیمی از رمان بزرگ اورولند. ازهمینرو ایدهی یک کتاب مصور با فرم یک کمیک استریپ سیاه، شمشیر دولبهایست که به سلامت گذشتن ازآن، نیاز به فهم و نزدیکی عمیقی به گسترهی فکری نویسندهی چپگرای انگلیسی دارد. «فیدو نستی»، تصویرگر، کاریکاتوریست و طراح کمیک استریپ برزیلی، در مصور کردن 1984، با تأثیر مشخصاش در فضاسازی تصویری کتاب از فیلم «برزیل» ساختهی «تری گیلیام» انگلیسی، پیوندهای بصری هوشمندانهای میان هردو هنرمند هموطن برقرار کرده و با اینحال به نظرگاهی هنرمندانه در روایت تصویری کتاب رسیده است. استفادهی هوشمندانه از شمایلهای نزدیک به تروتسکی و استالین به جای «ایمانوئل گلدشتاین» و «برادر بزرگتر»، در کنار ارائهی همان اعماق فلسفی و شاعرانهی کتاب در فریم به فریم تصویرسازی، موجب شده که عموم تصویرها و البته توالی و مونتاژشان، به تأثیر شگرفی منتهی شوند؛ مانند آنجا که خانم پارسونز از وینستون برای تعمیر لولهی خانهاش کمک میخواهد و در یک مدیوم شات آن زن را میبینیم که اینطور توصیف شده: «... خیلی پیرتر به نظر میرسید. آدم فکر میکرد روی خطوط صورتش گردوخاک نشسته است.» و چند فریم بعد، نمایی بسیار نزدیک از بخشی از چهرهی خانم پارسونز میبینیم در فسردگی کامل، همراه با این متن: «وینستون در نور اتاق نشیمن که روشنتر بود، متوجه شد که واقعا در خطوط صورت خانم پارسونز گردوخاک نشسته است.» با همین ریزبینیهاست که این رمان مصور نه یک بیانیهی کمیک استریپی صنعت فرهنگ برای سادهسازی یک اثر بزرگ ادبی بلکه منظری بدیع، زیباشناسانه و اندیشهورز از 1984 است که میتوان ورای کتاب اصلی به آن رجوع کرد.
کتاب رمان مصور 1984