گریگور آکنرتسی مورخ ارمنی سده سیزدهم میلادی است. او در سالهای نخـست آن سـده در ارمنستان به دنـیا آمد. سپـس، در حـدود سال 1265م به قلمروحـکومت ارمنی کیلیکیـه رفت و به سلک راهبـان صومعـه آکنر درآمـد. از این رو، به آکنـرتسی (اهل آکنر) شهـرت یافـت. از زندگی او آگاهی چندانی در دست نیست. آنچه میدانیم نیز از لابهلای نوشتههایش به دست آمده است. گریگور معاصر دو مورخ دیگر ارمنی، وارتان آرولتسی و گیراگوس گاندزاکتسی، بوده و هر سه از شاگردان روحانی برجستهای به نام وارداپت واناکان بودهاند.
گریگور آکنرتسی در 1273م کتابی به نام تاریخ قوم تیرافکن نوشت که در سدههای بعد به تاریخ تاتارها نیز شهرت یافت . مورخان قدیم ارمنی مغولان را تاتار مینامیدند و چون سلاح اصلی ایشان تیر و کمان بود آنان را قوم تیرافکن نیز نامیدهاند. این کتاب منبع مهمی از دوران حکومت مغولان در ارمنستان است و به شرح پیدایش حکومت مغولان، آداب و رسوم آنان و مناسبات دولت ارمنی کیلیکیه با مغولان و همسایگان در سالهای1220ـ1273م میپردازد. از رویدادهای مهمی چون حمله مغولان به قفقاز جنوبی، یعنی اران و گرجستان و ارمنستان، جنگ با سلجوقیان روم (1243م)، تصرف بغداد بهدست هلاکوخان (1258م)، شکست مغولان از سلطان مصر (1260م)، حمله مصریان به کیلیکیه (1266م) و … گزارشهایی ارزنده ارائه میدهد.
دولت ارمنی کیلیکیه (1080ـ 1375م) در جایی بیرون از مرزهای تاریخی ارمنستان، در ساحل شمال شرقی دریای مدیترانه، تشکیل شد. این دولت در صد سال نخستین پیدایش خود امیرنشینی بود که به دست اشراف نظامی ارمنی اداره میشد اما از 1198م تبدیل به دولتی پادشاهی شد و از آن پس، تأثیری مهم در مناسبات سیاسی و اقتصادی منطقه داشت. تاریخ گریگور آکنرتسی در واقع بخشی از تاریخ دولت کیلیکیه و رویدادهای مرتبط با آن است.
گریگور آکنرتسی شرح رویدادها را از آدم و حوا و اخراج آنان از بهشت آغاز میکند. سپس، به تبارشناسی تاتارها (مغولان) میپردازد. او میکوشد نسب معتبری به تاتارها بربندد. از این رو، آنان را برآمده از شخصیتهایی چون هاجر (مادر حضرت اسماعیل، نیای عربها)، قطوره (همسر دیگر حضرت ابراهیم) و عیسو (نوه حضرت ابراهیم) میداند.او واژه تاتار را به تیز و سبک معنی کرده (فصل1).
آکنرتسی در فصل دوم از چنگیزخان و چگونگی به قدرت رسیدن وی سخن میگوید. در اینجا، افسانهای میآورد که گویا مغولان درباره خود ساختهاند. مینویسد روزی به فرمان خداوند فرشتهای در هیئت یک عقاب پرطلایی بر چنگیز، که سالار مغولان بود، آشکار شد و با لفظ و زبان ایشان با وی سخن گفت. در اینجا بود که آن فرشته عقابنما چنگیز را قایان یا خان نامید و فرمانهای خداوند را به او داد که مغولان یاساق گویند.
کتاب تاریخ تاتارها