داستان رمان با او برو درباره زن و مردی به نام رمئو ژولیت است که سرنوشتشان به یکدیگر گره خورده است؛ اما رسیدن به یکدیگر و عبور از موانع و مشکلات بسته به این است که این دو نفر برای سرنوشت خود چه تلاشی میکنند. رومئو آتشنشان است مردی که مثل یک قهرمان هر روز جانش را برای نجات مردم به خطر میاندازد. ژولیت هم پرستار است و کارش بسیار فراتر از مراقبت جسمانی از بیماران است او به حال روحی افراد توجه دارد و مراقب آنهاست. ژولیت که مدتهاست از جانب شریک زندگیاش بیتوجهی دیده است سعی میکند تا این حس مراقبت و توجه را نثار افرادی که پرستار آنهاست کند. از آن سو رمئو هم دچار مشکلاتی شده و از زندگی بازمانده است. این دو نفر طی اتفاقی پیش روی یکدیگر قرار میگیرند و باید یاد بگیرند که خوشبختی واقعی «یعنی نگریستن به جایی که میرویم، نه جایی که بودیم»
کتاب با او برو