ما گوشهی دنجی از قارهی امریکاییم که در آن نه نفت پیدا میشود، نه سرخپوست، نه مادهی معدنی، نه آتشفشان و نه حتی ارتشی که کودتا کند. ما کشور کوچک داستان کوتاهیم.
خیلی عجیب است که بیشتر اوقات چهره ها و نام ها یادم نیست، ولی جزئیات تن ها را به یاد می آورم. با این حال، گاهی هم اسمی به خاطرم می رسد، ولی نمی دانم مال کدام تن است. این زن ها الان کجایند؟ مامان بزرگ صدایشان می کنند؟ مامان بزرگ خالی، یا کسی هم هست که هنوز به اسم صدایشان کند؟ پیری یک جور بی نامی به آدم می دهد.
واقعا کتاب حوصله سر بریه اصلا ارزش خرید و خوندن نداره.۱۵ تا داستان کوتاه که شاید فقط یکی دوتاش قابل قبول باشه اونم در حدعالی نه.فقط نسبت به بقیش بهتره. بشخصه فقط خوندم که تمومشکنم و تا اخرین لحظه امیدوار بودم که یکم روند داستانها بهتر بشه ولی نه اصلا این اتفاق نیوفتاد