کتاب مردی که هادلبرگ را به تباهی کشاند

The Man That Corrupted Hadleyburg
کد کتاب : 124251
مترجم : فریده ایزدی
شابک : 978-6006835402
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 80
سال انتشار شمسی : 1392
سال انتشار میلادی : 1898
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 1
زودترین زمان ارسال : 11 آذر

معرفی کتاب مردی که هادلبرگ را به تباهی کشاند اثر مارک تواین

این رمان، دربارۀ شهری است به نام هادلبرگ که به سربلندی و نجابت ساکنانش شهره و مغرور است. غروری که شهرهای حومۀ آن را توخالی و پوچ می‌انگارند. هادلبرگ در این داستان گویی شخصیتی زنده و پویاست و ساکنانش تنها افکار جنبنده‌ای هستند که در شریان‌های شهر جریان دارند. ماجرا از جایی شروع می‌شود که مردی با نیت خدشه وارد کردن به شرافت هادلبرگ، کیسه‌ای پول را نزد صندوقدار بانک هادلبرگ امانت می‌گذارد و توضیح می‌دهد که این پول را به کسی بدهند که موجب خوشبختی و ثروت او شده است. مردی که به او بیست دلار هدیه داده و از او خواسته که دیگر قمار نکند. اگرچه همان بیست دلاری را قمار کرده و این پول هنگفت را برایش به ارمغان آورده است. صاحب پول طی نامه‌ای از صندوقدار می‌خواهد که آن مرد ناشناس را یا با جست‌وجویی محرمانه یا با اعلان در روزنامه شهر یافته و پول را به او بدهد. نشانی درست صاحب پول، اندرزی است که شب آخر به قمارباز کرده و اگر کسی پیدا شد که آن اندرز را موبه‌مو درست بگوید همان شخص ناشناس و نیکوکار است.

کتاب مردی که هادلبرگ را به تباهی کشاند

مارک تواین
ساموئل لانگهورن کلمنس، معروف به مارک تواین، نویسنده و فکاهی نویس نامدار آمریکایی در ۳۰ نوامبر ۱۸۳۵ در فلوریدای ایالات متحده متولد شد. مارک تواین ششمین فرزند از 7 فرزند خانواده بود و از ۱۱سالگی به علت فوت پدرش، مجبور شد در کسوت نقاش در نیویورک و فیلادلفیا کار کند.به فاصله ی کمی پس از تولد مارک، خانواده به هاینبال مهاجرت کردند و دوران کودکی و نوجوانی مارک تواین در این منطقه سپری شد. او در دوران تحصیلات ابتدایی، شاگردی متوسط بود اما به قول خودش هیچ دانش آموزی در هجی کردن کلمات به پایش هم نمی رسی...
دسته بندی های کتاب مردی که هادلبرگ را به تباهی کشاند
قسمت هایی از کتاب مردی که هادلبرگ را به تباهی کشاند (لذت متن)
«اما سرانجام با گذشت زمان، هادلبرگ با بدشانسی روبه رو شد و احتمالا ناآگاهانه و به طور حتم بی آنکه توجه کند موجب آسیب به مسافری گذری شد. چرا که برای هادلبرگ تنها خودش کافی بود و اهمیتی به غریبه ها و عقیده شان نمی داد. اما خوب بود اگر در این یک مورد استثنا قائل می شد، زیرا او مردی تلخ و انتقام جو بود. در تمام طول سال صدمه ای را که هادلبرگ به او زد به یاد داشت و همۀ اوقات فراغتش را صرف یافتن راهی برای جبران آن می کرد. او نقشه های بسیار خوبی برای محو هادلبرگ طراحی می کرد، اما هیچ یک به قدر کافی محوکننده نبود. ضعیف ترین نقشه تنها به تعداد زیادی از افراد صدمه می زد، اما آنچه او می خواست نقشه ای بود که تمام شهر را دربربگیرد و حتی یک نفر هم از آن مصون نماند.»