داستانهای کوتاه خانوادگی و اجتماعی با پایانبندی غیرمنتظره و چاشنی طنز و حتی اندکی هیجان و اضطراب، خصوصیت داستانهایی است که در کتاب «رقص سالسای جاستین تیمبرلیک بر سر مزار صدام کافر» خواهید خواند.
با اینکه پنج داستان این کتاب در موقعیتهای زمانی و مکانی بسیار متفاوتی رقم خوردهاند، به قلم چیرهدست آذردخت بهرامی و براساس مناسبات اجتماعی و خاطرات مشترک جمعی، چنان دلنشین و موشکافانه نوشته شدهاند که بیاغراق هر سطر از آن همذاتپنداری خواننده را بر میانگیزد. خود عنوان کتاب «رقص سالسای جاستین تیمبرلیک بر سر مزار صدام کافر» تا حد زیادی نشان از هوش ذهنی و لحن جسورانه و طناز نویسندۀ این داستانها دارد.
هر یک از داستانها راوی و موضوع جداگانهای دارد. در صفحات ابتدایی اولین داستان، خود را میان بازی در یک جمع دوستانه خواهید یافت. داستانی که در اوج سادگی و ظرافت مفاهیم زیادی در بردارد. در دومین داستان پیامکهای یک گوشی ماجرای زندگی زوجی را روایت میکند؛ پیامکهای اینباکس یک گوشی قدیمی که فقط پیامهای دریافتی را در بر دارد و خواننده باید جوابهای ارسال شده را خود در ذهنش حلاجی کند. داستان سوم اندر احوالات همسایهای است که اتفاقات ناخوشایند همسایۀ دیگرش را گزارش میکند و همین گزارشها روحیۀ راوی را به شما مینمایاند. خانم کمسواد داستان چهارم در خلال گفتوگوهایی خواندنی و عامیانه با دکتر محله، راز بانمکی را فاش میکند و در داستان پنجم، مکالمۀ مشکوک یک صاحبخانه با برقکار ساختمان و متخصص دوربینهای امنیتی را شاهد هستیم. در انتها نیز یک نمایشنامۀ تکپردهای کمدی-جنایی ضمیمۀ این کتاب حدودا 90صفحهای خواندنی و جذاب شده است.
کتاب رقص سالسای جاستین تیمبرلیک بر سر مزار صدام کافر