کتاب سرزمین شگفت انگیز از

The Marvelous Land of Oz
کتاب دوم
کد کتاب : 12926
مترجم :
شابک : 9782000647676
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 304
سال انتشار شمسی : 1397
سال انتشار میلادی : 1904
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 1
زودترین زمان ارسال : ---

معرفی کتاب سرزمین شگفت انگیز از اثر فرانک ال باوم

سرزمین شگفت انگیز از که در 5 ژوئیه 1904 منتشر شد ، دومین اثر از فرانک ال باوم است. کتاب او با نام در سرزمین اوز تنظیم شده است. این کتاب به همراه 34 کتابی که بعدا منتشر شد با همین نام انتشار یافت. این مجموعه همچنین به صورت طنز توسط مارول به صورت کمیک ساخته شده است، یک بار در سال 1975 و مجددا در یک سری هشت جلدی که اولین شماره آن در نوامبر 2009 منتشر شد. همچنین کمپانی دیزنی از این مجموعه برای ساخت فیلم استفاده کرده است.

وقایع این داستان اندکی بعد از عزیمت دوروتی گیل به کانزاس است. شخصیت اصلی این رمان پسری یتیمی به نام تیپ است. تا زمانی که او بخاطر دارد، تحت سرپرستی جادوگری بی رحم و شرور به نام مومبی بوده و در کوادر شمالی اوز زندگی می کند. مومبی همیشه نسبت به تیپ بسیار خشن و ظالم بوده است. هنگامی که مومبی یک روز در حال بازگشت به خانه است ، تیپ قصد دارد انتقام بگیرد و او را با یک مرد چوبی که ساخته است بترساند.ممبی از تصمیم تیپ باخبر می شود . او از این فرصت استفاده می کند تا جادوی جدید "پودر زندگی" را که تازه از یک جادوگر دیگر به دست آورده بود روی او امتحان کند. مومبی به تیپ می گوید که قصد دارد او را به یک مجسمه مرمر تبدیل کند تا او را به خاطر کار بد خود مجازات کند.

کتاب سرزمین شگفت انگیز از

فرانک ال باوم
فرانک ال باوم در سال 1856 در نیویورک به دنیا آمد و هفت برادر و خواهر داشت.باوم تا سن دوازده سالگی به صورت خصوصی در خانه درس میخواند و در سال 1869 دو سال را در یک آکادمی نظامی گذراند. باوم پس ازفعالیت در مشاغل مختلف از جمله روزنامه نگاری و بازیگری ، نخستین رمان خود "غاز" را در سال 1897 نوشت. وی در ادامه به نویسندگی بیش از شصت کتاب پرداخت، که از این جمله ، معروف ترین رمانش با عنوان "جادوگر شهر از" بود. وی ازدواج کرد که حاصل آن چهار فرزند بود و در سال 1919 درگذشت.
قسمت هایی از کتاب سرزمین شگفت انگیز از (لذت متن)
در حقیقت بزرگ ترین افتخار من این است که دنیا قادر نیست هیچ حشره ی حلقوی رو که صاحب یک دهم فضل و فرهنگ من باشه به وجود بیاره. مترسک گفت: سرزنشت نمی کنم. فضل و دانش چیزی یه که مایه ی فخر و مباهات هست. من خودم فرهیخته هستم. دوستانم مغزی رو که جادوگر بزرگ بهم اعطا کرده، بی نظیر می دونن. مرد حلبی وسط حرف او پرید و گفت: با این وجود من باور دارم که یه قلب خوب از دانش مغز، مطلوب تر هست. خرک گفت: برای من یه پای خوب از اون ها مطلوب تره.

مرد حلبی توضیح داد:و من مترسک رو به مقام خزانه دار سلطنتی خودم منصوب کردم. چون به ذهنم خطور کردکه داشتن یک خزانه دار سلطنتی که از پول ساخته شده،چیز خوبیه.ملکه ی کوچک با لبخند گفت: فکر می کنم دوست تو ثروتمند ترین مرد در دنیاست.مترسک در پاسخ گفت:هستم،ولی نه روی حساب پولهام،چون به نظر من مغز از هر نظر از پول خیلی با ارزش تره.شاید متوجه شده باشی که اگر کسی پول داشته باشه ولی بدون مغز باشه،نمی توند از اون استفاده کنه،اما اگه کسی مغز داشته باشه ولی پول نداشته باشه،می تونه تا آخر عمرش در آرامش زندگی کنه. مرد حلبی گفت:همچنین شما باید قبول کنین که یک قلب خوب چیزیه که اون مغز نمی تونه بسازه و اون پول نمی تونه بخره.با این وجود شاید من ثروتمندترین مرد در تمام دنیا باشم.ازما با مهربانی گفت:شما هر دوتاتون ثروتمند هستین دوستان من و ثروت شما تنها ثروتی هست که ارزش داشتن رو داره؛ثروت درون!