کتاب تاراس بولبا

Taras Bolba
کد کتاب : 133862
مترجم :
شابک : 978-9642093410
قطع : جیبی
سال انتشار شمسی : 1403
سال انتشار میلادی : 1835
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 2
زودترین زمان ارسال : 11 آذر

تاراس بولبا
Taras Boulba
کد کتاب : 22713
مترجم :
شابک : 978-6007987476
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 208
سال انتشار شمسی : 1403
سال انتشار میلادی : 1835
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 11
زودترین زمان ارسال : 11 آذر

تاراس بولبا
Taras Bulba
کد کتاب : 2150
مترجم :
شابک : 978-6001216992
قطع : جیبی
تعداد صفحه : 231
سال انتشار شمسی : 1402
سال انتشار میلادی : 1835
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 8
زودترین زمان ارسال : 11 آذر

معرفی کتاب تاراس بولبا اثر نیکلای گوگول

تاراس بولبا یک رمان تاریخی عاشقانه است که توسط نیکولای گوگول نویسنده مطرح روس نوشته شده است. این کتاب داستان زندگی یک کازاک قدیمی تاراس بولبا ، و دو پسرش ، آندری استاپ را شرح می دهد. این پسران در آکادمی کی یف تحصیل می کنند و سپس به خانه باز می گردند ، پس از آن سه مرد به به اردوگاه کازاک ها در سچ (واقع در جنوب اوکراین) سفر می کنند جایی که به سایر کازاک ها می پیوندند و به جنگ علیه لهستان می روند و در جنگ...

شخصیت اصلی یعنی تاراس بر اساس چندین شخصیت تاریخی بنا شده است و شخصیت های دیگر داستان هم آنقدر اغراق آمیز و یا گروتسک نیستند که در داستان های بعدی گوگول معمول بوده است. این داستان را می توان در متن جنبش ناسیونالیسم رمانتیک در ادبیات درک کرد ، که حول یک فرهنگ قومی تاریخی شکل گرفته است که آرمان رمانتیک را برآورده می کند.

در ابتدا داستان تاراس بولبا در سال 1835 به عنوان بخشی از مجموعه داستانها منتشر شد و بعدها به خاطر اهمیت و شهرت زیادش بین مخاطبان به صورت رمان جداگانه ای به چاپ رسید. نسخه ی اولیه تفاوت های بسیار زیادی در داستانگویی اش با در مقایسه با نسخه ی بهتر شناخته شده ی آن در سال 1842 دارد.

کتاب تاراس بولبا

نیکلای گوگول
نیکلای واسیلیویچ گوگول، زاده ی 31 مارس 1809 و درگذشته ی 4 مارس 1852، نویسنده ی اوکراینی الاصل روس بود.گوگول در روستای ساروچینتسی واقع در اوکراین کنونی به دنیا آمد. او در کودکی به عمویش در اجرای نمایش هایی به زبان اوکراینی کمک می کرد.گوگول در سال 1820 به مدرسه ی هنری نیژین رفت و تا سال 1828 در آن جا ماند. او در همین مدرسه، نویسندگی را آغاز کرد و به بازیگری نیز علاقه مند شد. گوگول در سال 1831 اولین مجموعه از داستان های خود را به چاپ رساند و خیلی زود با بازخوردهای بسیار مثبتی رو به رو شد. او بعد...
نکوداشت های کتاب تاراس بولبا
One of the ten greatest books of all time
یکی از ده کتاب برتر تاریخ
ارنست همینگوی

A clue to all Russian realism may be found in a Russian critic’s observation about Gogol
سرنخ تمام رئالیسم روسی را شاید بتوان در بررسی منتقدانه ی آثار گوگول یافت
John Cournos

قسمت هایی از کتاب تاراس بولبا (لذت متن)
اکنون پیشاپیش خوشحال بود که با دو پسرش در اردوگاه حضور پیدا کرده و بگوید: « ببینید، نگاهی به این دلاورانی که برای پیوستن به شما آورده ام بیندازید! » ؛ آن ها را به همه یاران قدیمی اش که در جنگ ها شرکت کرده و آبدیده شده بودند معرفی کند و شاهد نخستین درخشش هنرهای رزمی و ظرفیت شان در باده گساری باشد که این کار را هم جزو افتخارهای شهسواران می دانست. ابتدا فکر کرده بود آن ها را تنها بفرستد. اما ظاهر نوجوانانه، قد وبالا، زیبایی قدرت مندانه ی اندام هاشان که شور و حرارت جنگ جویی را در او برانگیخته بودند، باعث شد تصمیم بگیرد همراه شان برود، آن هم همین فردا، حال آن که هیچ اجباری به این کار نداشت و خودرایی و کله شقی اش باعث گرفتن چنین تصمیمی شده بود.

از ساعت ها پیش، ماه در بلندای آسمان بر سراسر حیاط که پر بود از خفتگان، توده های انبوه درختان بید و پرچین هایی که علف های بلند آن ها را در خود پوشانده بودند، نورافشانی می کرد. زن بی نوا همچنان بالای سر عزیزانش نشسته بود و بی آن که یک لحظه از آن ها چشم بردارد، به فکر خوابیدن نبود. اسب ها که هم اکنون نزدیک شدن سحر را حس کرده بودند، این جا و آن جا توی علف ها به یک پهلو خوابیده بودند و همزمان یک لحظه از علف خوردن بازنمی ایستادند. برگ های نوک درختان بید زمزمه را آغاز کرده بودند و زمزمه شان که به آرامی جویباری نرم می مانست رفته رفته تا پایین تنه هاشان فرود می آمد. مادر تا سپیده دم به شب زنده داری بر بالین پسرانش ادامه داد بی آن که کوچک ترین خستگی ای احساس کند، در دلش دعا می کرد سپیده ی صبح هرگز ندمد.