رمان 'وقت تقصیر' قصه ای است از آدم هایی که در گذر زمان و مکان و شهرهای متفاوت و ورای آن چه امروز هست و بوده گم شده اند. و نمی دانند متعلق به کجا و چه چیز هستند و چرا این جا ایستاده اند. آن ها دردی عظیم را حس می کنند. این درد آن ها را به کشف و شهودی بزرگ رهنمون می کند و عاقبت درمی یابند که وجودشان برابر است با این درد؛ دردی که هم از فهم ناشی می شود، هم از نافهمی. در این رمان با روایت های متعدد و فصل های متضاد رو به رو هستیم و در نهایت با شخصیت های اصلی این اثر، 'حیات' و 'ابرو' که در دو جبهه ی مخالف یک دیگر سال ها جنگیده اند رو به رو می شویم و پی می بریم که جنگشان که جنگ تاریخ است بر سر چه بوده و رازی که آن دو در سینه دارند چه بوده است. نویسنده از روایات مختلف و متضاد سعی به دیدن معناهای جاری و ساری در دل تاریخ بشری می کند. شاید علت مهم بودن روایت در این داستان به این دلیل باشد که روایت حوادث متضاد و متناقض و آشفته برابر است با مفهومی که داستان در خود دارد و همه ی کسانی که در تاریخ برای چیزی جنگیده اند و چیزی برای 'جنگ' داشته اند، با این مفهوم درگیر بوده اند؛ تا جایی که...'.
کتاب وقت تقصیر