کتابی عالی برای مخاطبینی که در جست و جوی امید، قدرت و الهام هستند.
شروعی خارق العاده بر یک سه گانه ی مهیج.
این اثر، مخاطبین را کاملا مسحور خواهد کرد.
سرباز در را باز کرد و هوا با فشار به درون هلیکوپتر وارد شد. «آنایا» نگاهی به پایین و سراشیبی صخره های جزیره انداخت. بزی لاغر را دید که روی تخته سنگی ایستاده بود. وقتی به بالای جنگل رسیدند، سایه ی هلیکوپتر روی درخت ها افتاد.
«آنایا» بی قرار دنبال شکافی بین انبوه درخت ها می گشت. برای پیدا کردن پدرش، باید جاهایی مثل دریاچه یا نزدیک باتلاق را می گشتند. وقتی تصویر پدرش را در تماس تصویری به خاطر آورد، دلشوره گرفت؛ آن چهره ی سراسیمه و چیزهایی که گفته بود.
دلش می خواست حرف مادرش را باور کند. می خواست باور کند که روزی بزرگ می شود و مانند گل ها می شکفد. گل پژمرده ای را تصور کرد که ناگهان گلبرگ هایش را باز می کند و چنان خیره کننده می شود که همه سرشان را از روی گوشی هایشان بلند می کنند، هدفون هایشـان را از گوششان در می آورند، نفسشان بند می آید و می گویند این دیگه از کجا پیداش شد! تا حالا چیزی به این خوشگلی ندیده ام!
این فوق العادست اما من فقط جلد یکش رو خودند ایقدر جالب بود که در یک روز و نیم تمومش کردم اما با 228 صفحه بازم تموم نشد و جلد دو داره دم نویسندش گرم
این کتاب فقط یک جلد نیست جلد ۲ هم داره که هنوز منتشر نشده و خیلی دنبال جلد دومش گشتم
واقعا نداره چه بد