با شخصیت پردازی های بسیار دقیق.
کتابی فوق العاده موفق.
دوست داشتنی.
کل دنیا چیزی جز فاضلابی بی انتها نیست که بدریخت ترین فک ها در آن غوطه می خورند و روی کوه های گل و لای پیچ و تاب می خورند، ولی در این دنیا چیزی مقدس و عالی وجود دارد و آن یکی شدن دو موجود ناقص و وحشتناک است.
همه جا پر بود و حس می کردم پریان، شب را گرم کرده اند. حس می کردم در شب برنزه می شوم. حس می کردم دنیا وارونه شده است. انگار نه انگار که ته چاه بدبختی بودم. انگار روی صحنه بودم.
ضرباهنگ سریع، طرح داستانیِ یک وجهی، و وجود ایجاز از ویژگی های «داستان های کوتاه» هستند
جز بدترین کتابهایی بود که تا الان خوندم فقط یه سری کلمه که از ذهن نویسنده تراوش کرده رو کاغذ کنار هم چیده شده