خردمندانه و پراحساس.
گاوالدا، توانایی خود در انتقال عشق، آرزو و رضایت را به نمایش می گذارد.
این مجموعه از داستان های کوتاه، الماسی ناب است.
حالا به خوبی می داند که او تنها عشقش بوده و هیچ چیز نمی تواند این را تغییر دهد، که هلنا گذاشت او مانند شیئی دست و پا گیر و بیهوده بر زمین بیفتد و هیچ گاه کلمه ای ننوشت و دستش را دراز نکرد تا او دوباره بلند شود.
سال ها باور داشتم این زن بیرون از زندگی من بوده است، شاید نه خیلی دور اما بیرون از زندگی من. باور داشتم او دیگر وجود ندارد که جایی بسیار دور از من زندگی می کند، که دیگر هرگز دبه زیبایی آن روزها نیست، که متعلق به دنیای گذشته است. دنیای روزگار جوانی من، آن هنگام که سرشار از احساسات پر سوز و گداز بودم، زمانی که باور داشتم عشق جاودانی است و هیچ چیز والاتر از عشقی که به او دارم نیست. از این دست حماقت ها.
وقتی به ایستگاه شرقی می رسم، در نهان آرزو دارم کاش کسی به انتظارم آمده باشد. احمقانه است. مادرم در این ساعت هنوز سر کار است و مارک از آن آدم ها نیست که برای حمل کردن چمدان من به حومه ی شهر بیاید. همیشه این امید بی رمق را داشتم. این بار هم دست برنداشتم. پیش از پیاده شدن از پله های واگن و سوار شدن به مترو، نگاه دورانی دیگری به اطراف انداختم ببینم شاید کسی باشد... گویی در هر پله چمدان سنگین تر می شود. دوست داشتم کسی جایی منتظرم باشد... به هر حال این چندان پیچیده نیست.
ضرباهنگ سریع، طرح داستانیِ یک وجهی، و وجود ایجاز از ویژگی های «داستان های کوتاه» هستند
من این کتاب رو از نشر ماهی خوندم و واقعا ترجمه خوبی داشت. به طور کلی داستانهای کتاب زبان روونی داشتند و حتما پیشنهاد میکنم بخونیدشون. هر لحظه در زندگی هر فرد داستانهای طولانی پشت اش هست، و این کتاب به ظرافت اونها را تعریف میکنه. چون داستانِ لحظه هاست، پس ازش توقع زمینه چینی یا پایان بندی وسیع و گسترده نداشته باشید. فقط یک لحظه داستان. همین :)
کدوم ترجمه و ناشر بهتر هست؟
نشر ماهی
نشر قطره
این کتاب مجموعه ای از دوازده داستان گزنده ، غم انگیز و جذاب است. درونمایهی تمامی این داستانها عشق است و انتظار.
کتابی متوسط بود.
کتابی با داستانهای کوتاه و پر از غافل گیری واقعا ارزش خوندن داره
واقعآ کتاب قشنگی است