آلیس مونرو، جزو نویسندگان برجسته ی داستان های انگلیسی در زمانه ی ماست.
توانایی و تسلطی که مونرو بر روی کاغذ می آورد، بسیار دوست داشتنی است.
آثار او در زمانی که با آن ها مواجه شدم، انقلابی و پیشگامانه بود، و هنوز هم هست.
آواز خواندن او، حصاری میان دنیای درون ذهنش و دنیای بیرون بود، حصاری میان جسمش و یورش بی رحمانه ی ستارگان.
ما زندگی سختی داشتیم اما نمی دانستیم... ما قدرت داشتیم... تو قدرت دگرگونی و تغییر داری، زمانی که ترس و اشتیاق وجودت را فرا گرفته و هیچ چیز نمی تواند در زندگی ات مهم نباشد. قدرتی که هیچ وقت فکر از دست دادنش به سرت نمی زند چون که هیچ وقت نمی دانستی آن را داری.
اگر می خواستم این را برایت بفرستم، به کجا باید می فرستادم؟ وقتی به نوشتن آدرس کامل روی پاکت نامه فکر می کنم، انگار فلج می شوم. فکر کردن به این که تو در همان جای قبلی اما این بار، بدون من داری به زندگی ات ادامه می دهدی، بیش از اندازه دردناک است.
داستان های کوتاه مونرو با جمله ای منحصر به فرد، انتخابی اشتباه که مسیر زندگی را تغییر می دهد و درکی ناگهانی توسط شخصیت ها به وجود می آیند