کتاب خانه ای برای تعطیلات

The House Swap
کد کتاب : 13503
مترجم :
شابک : 978-9643748548
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 284
سال انتشار شمسی : 1398
سال انتشار میلادی : 2018
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 2
زودترین زمان ارسال : ---

معرفی کتاب خانه ای برای تعطیلات اثر ربکا فلیت

کتاب خانه ای برای تعطیلات نوشته ی ربکا فیلت داستانی عاشقانه، مرموز و بسیار جذاب است که شما را برای ساعاتی از دنیای واقعی جدا می کند.

رمان خانه ای برای تعطیلات (The House Swap) از پرفروش ترین های سال 2018، روایت گر زندگی زوجی به نام های کارولین و فرانسیس است که پیشنهادی برای تعویض یک هفته ای آپارتمان شان با خانه ای اعیانی در حومه لندن حومه دریافت می کنند؛ برای دور شدن از خانه، پسرشان و فشارهایی که رابطه آن ها را به مرز بحران کشانده است، آن را قبول می کنند.

همانطور که زن و شوهر در تلاش برای حل و فصل مشکلات قدیمی که در رابطه شان نفوذ کرده است، هستند، کارولین به آرامی شروع به کشف برخی از نشانه های زندگی خودش در این خانه جدید می کند. به نظر می رسد فردی که خانه را با آن ها مبادله کرده، کسی است که کارولین را می شناسد، کسی که اسراری را می داند که کارولین ناامیدانه سعی در به فراموشی سپردن آن ها دارد.

کتاب خانه ای برای تعطیلات

نکوداشت های کتاب خانه ای برای تعطیلات
یک ملودرام جنایی خانوادگی دلپذیر
Washington Post Washington Post

خانه ای برای تعطیلات خوانندگان را برای کشف عاقبت پیچ و خم های داستانی اش صفحه به صفحه به دنبال خود می کشاند.
Booklist Booklist

قسمت هایی از کتاب خانه ای برای تعطیلات (لذت متن)
هر سه شنبه، حال و هوای اداره آرام است؛ تعطیلات آخر هفته تازه تمام شده و تا نوبه بعدی چندین روز مانده. آدم ها پشت سر هم قهوه می نوشند، روی لپ تاپ ها و تلفن ها خیمه می زنند و با بی علاقگی با هم حرف می زنند. استفان از اتاق مدیریت مزه می پراند و گاهی هم سئوالکی، تا به این فضای مرده روحی بدمد، اما فایده ای ندارد. اگر ادارات زبان داشتند، اداره ما می گفت که دوست ندارد سه شنبه ها اینجا باشد.

غرق در افکارم هستم که به جلوی در می رسم؛ چنان راحت کلید را در فقل می اندازم انگار که واقعا خانه خودم است. به محض اینکه در را باز می کنم متوجه چیزی ناجور می شوم. قبل از آنکه اولین نت را بشنوم، شمی غریزی پسم می کشد. موسیقی در راه پله طنین انداخته. چند ضرب را که می شنوم یادم می آید کدام آهنگ است، اما تنم زودتر از خودم آن را شناخته. قلبم گرمب گرمب می زند و پاهایم از خودم نیست و ناگهان هشیار می شوم.