من کتاب نامه ی گمشده را بلعیدم. داستانی جذاب و شخصی از مقاومت.
همراه با شخصیت هایی که به خوبی ترسیم شده اند و جزئیات تاریخی، نامه ی گمشده، داستانی لطیف و مسحور کننده است که از خودگذشتگی های یک نسل برای دستیابی به ارزش های انسانی را به تصویر می کشد. داستان عاشقانه ای به شدت جذاب و به شدت راضی کننده.
پر از حوادث غم انگیز و تراژدی، این کتاب که درباره ی عشق، گم کردن، پیدا کردن و اهمیت خاطرات است بسیار عالی است و برای کسانی که به داستان هایی که در دوران جنگ جهانی دوم می گذرد علاقه دارند بسیار انتخاب خوبی است.
نگاهم بین دو نقشه مدام این ور و آن ور کشیده می شود، تفاوت ها را با هم مقایسه می کنم. روستاهای کوچک دیگر هم ناپدید شده بودند. حالا که این طور با دقت به هر دو نقشه درست در کنار هم نگاه می کنم، انگار آثار ترس و وحشت این کشورها و اطراف آنها در دوران جنگ جهانی دوم برایم ملموس می شود. این احساس طوری روی من اثر می کند که هرگز پیش از این حتی قدرت فکر کردن به آن را نداشتم. نقطه های روی نقشه نشان دهنده ی خانه ها، کسب و کارها و مردم بود. همه از روی نقشه محو شده بودند. درست به اندازه ی یک بشکن زدن.
می دونی مردان زیادی برای رسیدن به جایی که گل سپیدگوهر رشد می کنه، از صخره های سنگی بالا رفتند و در این راه مردند. اونها می خواستند عشقشون رو به دوشیزه ی خاصی نشون بدن و شاید بتونن چنین گل اصیل و زیبایی رو به اون دختر هدیه بدن. شاید اونا احمق بودن. کی می دونه؟
زندگی همینه، نیست؟ همه ی چیزای احمقانه ای که ما نمی تونیم توضیحش بدیم.