شرحی هوشمندانه و سرگرم کننده از کسالت بارترین لحظات و اعصاب خردکن ترین روزهایمان.
اثری جذاب.
بسیار شگفت انگیز.
این را که امروزه ملال احتمالا گسترده تر از هر زمان دیگری است می توان با توجه به این نکته ثابت کرد که درمان های موهوم آن بیش از هر زمان دیگری است. علت اینکه می بینیم تعداد چیزهایی که جانشین معنا شده اند، افزایش یافته است این است که تعداد معناهایی که نیازمند جانشین هستند، بیشتر شده است. هنگامی که با فقدان معنای فردی رو به رو هستیم، باید با سرگرمی های مختلف، یعنی معناهای جعلی، به دنبال خلق جایگزینی برای آن باشیم. یا پرستش شخصیت های مشهور را در نظر بگیرید که باعث می شود مردمی که زندگی خودشان از هرگونه معنایی تهی است، کاملا مجذوب زندگی دیگران شوند. آیا شیفتگی ما به چیزهای عجیب و غریب، که رسانه های جمعی هر روز به آن دامن می زنند، ثمره ی آگاهی ما از این ملال نیست؟ هجوم سراسیمه به سرگرمی ها دقیقا ترس از خلأ بزرگی را نشان می دهد که پیرامونمان را احاطه کرده است.
تقریبا همه ی کسانی که از ملال می گویند، آن را شر می دانند، اگرچه استثناهایی هم هست. یوهان گئورگ هامان، خود را عاشق ملال می نامد و هنگامی که دوستانش او را برای بطالتش به باد انتقاد گرفتند، پاسخ داد که کار کردن آسان است و بیکارگی واقعا برای انسان دشوار است.
شوپنهاور این ملال را همچون «هوس های بی مزه ی بی هدف» توصیف می کند. در ملال عمیق، هیچ چیزی برای انسان خواستنی نیست. در این حالت، دنیا افسرده و مرده است. کافکا در خاطراتش گلایه می کند که چیزی را تجربه کرده که «انگار هرچه داشتم مرا ترک گفته است، و حتی اگر همه ی آن ها نیز بازگردند، کافی نخواهد بود».
مطالعه ی فلسفه به منظور درک چگونگی تکامل ذهن و اندیشه ی بشر در طول زمان، اهمیت بسیاری دارد
«روانشناسی» برای بسیاری از نویسندگان، موهبتی بزرگ است و بینشی ارزشمند را درباره ی چگونگی کارکرد ذهن انسان به آن ها می بخشد.
فوق العاده بود
این کتاب بی نظیره و پیشنهاد میکنم مطالعه بفرمایید. بسیار روی من تاثیر گذار بود و فکر و زندگیم را تغییر داد. به جای این کتابهای زرد که شعار تغییر زندگی را میدن. این کتاب و مسئله اسپینوزا را که خواندم در کل نگرشم به زندگی عوض شد.
تنها راه رهایی از ملال کار کردن است نه لذت! 《از متن کتاب》
معرکه است
لطفا یه عکس از یکی از صفحات کتاب هم توی عکسهای کتاب بزارید تا موقع خرید از جنس کاغذ و فونت کتاب اطلاع داشته باشیم
بنظرم مهمترین کتاب قرن حاضر، فلسفه ملاله ! متن کتاب : ولی آیا میزان استفاده از صنایع تفریحی و مواد شادی آور نشانههای آشکاری از سلطه ملال نیست کسانی که چهار ساعت در روز تلویزیون ( موبایل و رسانه ) نگاه میکنند الزاما احساس نمیکنند یا نمیپذیرند که گرفتار ملال اند همزمان افراد مهارتهای بیشتری برای کشتن و استفاده بی فایده از زمان پیدا کردند تا از ملال فرار کنن ملال در زمانه ما، همیشه همراهمونه مثل زمانی که نمیدونیم چیکار کنیم و کسل میشیم و به اینستگرام پناه میبریم
ملال همواره بهنوعی با انسان همراه بوده است. کیرکگور میگوید «خدایان ملول بودند و بنابراین انسان را آفریدند. آدم از تنهایی ملول بود و بنابراین حوا را خلق کردند. از آن زمان، ملال وارد جهان شد و درست به همان نسبتی که جمعیت رشد میکرد، ملال نیز بیشتر میشد.» این پدیده که در دروان پیشامدرن به اشراف و برخی طبقات خاص محدود بود از دوران رومانتیسم گسترش یافت و بهتدریج به یکی از ویژگیهای انسان مدرن تبدیل شد.
معرفی این کتاب و آثار این نویسنده رو در برنامهی کتاب باز دیدم، قطعا بزودی میخونم.👌🏻