کتاب فلسفه ملال

A Philosophy of Boredom
کد کتاب : 1424
مترجم :
شابک : 978-6-0074394-6-3
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 224
سال انتشار شمسی : 1403
سال انتشار میلادی : 1999
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 13
زودترین زمان ارسال : 11 آذر

از کتاب های پرفروش در آمریکا و اروپا

معرفی کتاب فلسفه ملال اثر لارس اسوندسن

کتاب فلسفه ملال، اثری نوشته ی لارس اسوندسن است که نخستین بار در سال 1999 به انتشار رسید. شوپنهاور آن را «اشتیاقی رام شده بدون هیچ هدف خاص» توصیف کرده و داستایفسکی آن را «مصیبتی حیوانی و تعریف ناپذیر» خوانده است. با این وجود عده ی کمی از ما می توانیم توضیح دهیم که ملال دقیقاً چیست. کتاب فلسفه ملال، به یکی از اصلی ترین دغدغه های دنیای امروز می پردازد. این کتاب جذاب و ارزشمند، ماهیت ملال، سرچشمه ی این احساس، و چگونگی و چرایی تأثیر آن بر انسان ها را توضیح می دهد و این موضوع را مورد بررسی می کند که چرا به نظر می رسد نمی توانیم به خواست و اراده ی خودمان بر آن غلبه کنیم. لارس اسوندسن در این اثر، مباحثی از فلسفه، ادبیات، روانشناسی، الهیات و فرهنگ عامه را گرد هم می آورد و از نظرات مرتبط چهره های برجسته ای همچون فردریش نیچه، ساموئل بکت و اندی وارهول به بهترین شکل ممکن استفاده می کند.

کتاب فلسفه ملال

لارس اسوندسن
لارس اسوندسن، زاده ی 16 سپتامبر 1970، فیلسوف و نویسنده ای نروژی است.اسوندسن، استاد دپارتمان فلسفه ی دانشگاه برگن در کشورش است. او چندین کتاب به رشته ی تحریر درآورده که همگی با بازخوردهای مثبتی رو به رو شده و به بیست و دو زبان ترجمه شده اند.
نکوداشت های کتاب فلسفه ملال
A witty and entertaining account of our dullest moments and most maddening days.
شرحی هوشمندانه و سرگرم کننده از کسالت بارترین لحظات و اعصاب خردکن ترین روزهایمان.
Barnes & Noble

An engaging read.
اثری جذاب.
Australian Journal of Anthropology

Quite fascinating.
بسیار شگفت انگیز.
The Times

قسمت هایی از کتاب فلسفه ملال (لذت متن)
این را که امروزه ملال احتمالا گسترده تر از هر زمان دیگری است می توان با توجه به این نکته ثابت کرد که درمان های موهوم آن بیش از هر زمان دیگری است. علت اینکه می بینیم تعداد چیزهایی که جانشین معنا شده اند، افزایش یافته است این است که تعداد معناهایی که نیازمند جانشین هستند، بیشتر شده است. هنگامی که با فقدان معنای فردی رو به رو هستیم، باید با سرگرمی های مختلف، یعنی معناهای جعلی، به دنبال خلق جایگزینی برای آن باشیم. یا پرستش شخصیت های مشهور را در نظر بگیرید که باعث می شود مردمی که زندگی خودشان از هرگونه معنایی تهی است، کاملا مجذوب زندگی دیگران شوند. آیا شیفتگی ما به چیزهای عجیب و غریب، که رسانه های جمعی هر روز به آن دامن می زنند، ثمره ی آگاهی ما از این ملال نیست؟ هجوم سراسیمه به سرگرمی ها دقیقا ترس از خلأ بزرگی را نشان می دهد که پیرامونمان را احاطه کرده است.

تقریبا همه ی کسانی که از ملال می گویند، آن را شر می دانند، اگرچه استثناهایی هم هست. یوهان گئورگ هامان، خود را عاشق ملال می نامد و هنگامی که دوستانش او را برای بطالتش به باد انتقاد گرفتند، پاسخ داد که کار کردن آسان است و بیکارگی واقعا برای انسان دشوار است.

شوپنهاور این ملال را همچون «هوس های بی مزه ی بی هدف» توصیف می کند. در ملال عمیق، هیچ چیزی برای انسان خواستنی نیست. در این حالت، دنیا افسرده و مرده است. کافکا در خاطراتش گلایه می کند که چیزی را تجربه کرده که «انگار هرچه داشتم مرا ترک گفته است، و حتی اگر همه ی آن ها نیز بازگردند، کافی نخواهد بود».