کتاب یا این یا آن(جلد دوم)

Either/Or
کد کتاب : 50064
مترجم :
شابک : 978-9642134748
قطع : وزیری
تعداد صفحه : 400
سال انتشار شمسی : 1402
سال انتشار میلادی : 1843
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 5
زودترین زمان ارسال : 11 آذر

یا این یا آن(جلد اول)
Either/Or
کد کتاب : 15549
مترجم :
شابک : 978-9642133444
قطع : وزیری
تعداد صفحه : 442
سال انتشار شمسی : 1402
سال انتشار میلادی : 1843
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 7
زودترین زمان ارسال : ---

معرفی کتاب یا این یا آن(جلد اول) اثر سورن کی یرکگور

«یا این یا آن» اولین کتاب مهم از"سورن کی یرکگور" فیلسوف نامدار دانمارکی است ،که در آن به مباحث الهیات، فلسفه ی اگزیستانسیالسیتی و مراحل مختلف زندگی انسان پرداخته شده است.
کتاب دو جلد دارد: جلد اول«یا این» و جلد دوم «یا آن» . این کتاب با استفاده از صدای دو شخصیت پیش می رود : جوان ظریف طبع قسمت اول ، که به سادگی "A" نامیده می شود و قاضی اخلاقی ویلهم از بخش دوم. "کی یر کگور" که در جستجوی زندگی معنادار است ،در مباحث متنوعی به دنبال آن می گردد که گستره ی وسیعی از پرداختن به موتزارت ، درام و کسالت گرفته تا خاطرات اغواگر معروف، اغوا گری بدبینانه و نفی نهایی زنی جوان و زیبا را در بر می گیرد. این کتاب شاهکاری از دوگانگی است، این یا آن اکتشافی درخشان از تعارض بین زیبایی شناسی و اخلاقیات است که هر دو بر طرز تفکر طعنه آمیز و اغواگرانه بر لذت های اپیکوری تامل می کنند و با فصاحت، فضائل شریف یک زندگی اخلاقی برجسته را بیان می کند. "کی یرکگور" در کتاب «یا این یا آن » خطوط کلی نظریه ای را بیان می کند که در ارتباط با هستی انسانی است. بنای این نظریه بر تمایزی است میان دو شیوه ی زندگی: زندگی مبتنی بر اصالت زیبایی شناسی و لذت جویی، و زندگی اخلاقی که پایه اش تعهد و مسئولیت پذیری است.
بسیاری این اثر را شاهکاری شاعرانه از فلسفه، به قلم "سورن کی یرکگور" می دانند و برای افرادی که می خواهند یک کتاب فلسفی با حجم کم و بدون پیش نیاز مطالعاتی چندان زیاد بخوانند، «یا این یا آن» یک مطالعه ی فوق العاده خواهد بود.

کتاب یا این یا آن(جلد اول)

سورن کی یرکگور
سورن کی یرکگور، زاده ی 5 می 1813 و درگذشته ی 11 نوامبر 1855، فیلسوف برجسته ی دانمارکی بود.کی یرکگور در کپنهاگ متولد شد. پدر او بازرگانی ثروتمند و باایمانی بود که افکار و اعمالش، تأثیر زیادی بر سورن داشت. کی یرکگور، الهیات و فلسفه را در دانشگاه کپنهاک آموخت و تا مدتی پیرو فلسفه ی هگل بود تا این که فلسفه ی هگل را جزیره ای امن برای انسان و جایگاه او ندانست. او به شدت معتقد بود که هگل کاخ محکمی را بنا کرده که خودش در آن جایی ندارد و علیه آن عکس العمل نشان داد. کی یرکگور زمانی که در دانشگاه بود، ا...
قسمت هایی از کتاب یا این یا آن(جلد اول) (لذت متن)
بدین سان حالا همه چیز روبه راه است، و او تقریبا می تواند مطمئن باشد که در عامه فضول سوءظنی برنمی انگیزد، عوام الناسی که نه تنها فضول بلکه به همان اندازه بی شعورند. او مالک مشروع و بلامنازع اندوه خویش است و فقط در حالتی که از بد حادثه به یک قاچاقچی حرفه ای برخورد کند، باید نگران استنطاقی موشکاف تر باشد. در اندرون او چه می گذرد؟ آیا اندوه می خورد؟ معلوم است که می خورد! ولی این غم را چگونه باید وصف کرد؟ من آن را نگرانی از بابت ضروریات زندگی می خوانم، آخر زندگی آدم، از هرچه بگذریم، در خورد و خواب خلاصه نمی شود. روح نیز رزق و روزی می خواهد. او جوان است و بااین حال ذخایر روحش ته کشیده است، ولی ازین نباید نتیجه گرفت که او بزودی خواهد مرد. ازین لحاظ، او هر روز نگران فرداست. نمی تواند از عشق به او دست بشوید، نمی تواند مهر ازو بردارد، ولی بااین همه او فریبش داده است. اما اگر او فریبش داده باشد، باید گفت عشق او نیروی مغذّی اش را از کف داده است. آری، اگر فریبش نداده بود، اگر نیروی برتری بین شان جدایی افکنده بود، می توانست مثل هر دختر جوان دیگری برای عشقش روزی کسب کند، زیرا خاطره دون جووانی خیلی خیلی بهتر از بسیاری شوهرهای زنده و حاضرست. ولی اگر از عشق او فارغ شود، آن گاه کارش به گدایی خواهد کشید، آن وقت باید به صومعه بازگردد و مضحکه و رسوای عالم و آدم شود. آری، کاشکی می توانست با این متاع بار دیگر عشق او را بخرد! بدین شیوه به زیستن ادامه می دهد. امروز، روزی که در آن هستیم، همچنان خیال می کند می تواند تاب آورد، فکر می کند هنوز اندک مایه ای برای ادامه زندگی برایش مانده است، اما فردا چه طور؟ از فردا می ترسد. بارها و بارها با خود فکر می کند، به هر دستاویزی چنگ می زند، و بااین همه هیچ نمی یابد، و بدین سان هیچ وقت نمی تواند به شیوه ای غم خورد که ممدّ حیات و مفرّح ذات باشد، زیرا پیوسته به دنبال راهی می گردد تا بتواند غمگین باشد. «فراموش کردن او، این ست آنچه می خواهم؛ پاک کردن نقش او از لوح دلم؛ دلم می خواهد مثل آتشی سرکش بیفتم در خرمن جان خودم، هر فکری که به او تعلق دارد باید طعمه حریق شود؛ فقط در آن صورت نجات می توانم یافت؛ این شرط دفاع از هستی خویش است. اگر تمام افکار مربوط به او را، حتی بعیدترین فکرها را، از خاطر نزدایم، از دست خواهم رفت؛ فقط ازین طریق می توانم از خویش حراست کنم، از خویش: ولی این خویش آخر چیست؟ شوربختی و فلک زدگی. من به عشق اولم وفا کردم، و حالا باید با وفا نکردن به عشق دومم آن را جبران کنم؟