بدین سان حالا همه چیز روبه راه است، و او تقریبا می تواند مطمئن باشد که در عامه فضول سوءظنی برنمی انگیزد، عوام الناسی که نه تنها فضول بلکه به همان اندازه بی شعورند. او مالک مشروع و بلامنازع اندوه خویش است و فقط در حالتی که از بد حادثه به یک قاچاقچی حرفه ای برخورد کند، باید نگران استنطاقی موشکاف تر باشد. در اندرون او چه می گذرد؟ آیا اندوه می خورد؟ معلوم است که می خورد! ولی این غم را چگونه باید وصف کرد؟ من آن را نگرانی از بابت ضروریات زندگی می خوانم، آخر زندگی آدم، از هرچه بگذریم، در خورد و خواب خلاصه نمی شود. روح نیز رزق و روزی می خواهد. او جوان است و بااین حال ذخایر روحش ته کشیده است، ولی ازین نباید نتیجه گرفت که او بزودی خواهد مرد. ازین لحاظ، او هر روز نگران فرداست. نمی تواند از عشق به او دست بشوید، نمی تواند مهر ازو بردارد، ولی بااین همه او فریبش داده است. اما اگر او فریبش داده باشد، باید گفت عشق او نیروی مغذّی اش را از کف داده است. آری، اگر فریبش نداده بود، اگر نیروی برتری بین شان جدایی افکنده بود، می توانست مثل هر دختر جوان دیگری برای عشقش روزی کسب کند، زیرا خاطره دون جووانی خیلی خیلی بهتر از بسیاری شوهرهای زنده و حاضرست. ولی اگر از عشق او فارغ شود، آن گاه کارش به گدایی خواهد کشید، آن وقت باید به صومعه بازگردد و مضحکه و رسوای عالم و آدم شود. آری، کاشکی می توانست با این متاع بار دیگر عشق او را بخرد! بدین شیوه به زیستن ادامه می دهد. امروز، روزی که در آن هستیم، همچنان خیال می کند می تواند تاب آورد، فکر می کند هنوز اندک مایه ای برای ادامه زندگی برایش مانده است، اما فردا چه طور؟ از فردا می ترسد. بارها و بارها با خود فکر می کند، به هر دستاویزی چنگ می زند، و بااین همه هیچ نمی یابد، و بدین سان هیچ وقت نمی تواند به شیوه ای غم خورد که ممدّ حیات و مفرّح ذات باشد، زیرا پیوسته به دنبال راهی می گردد تا بتواند غمگین باشد. «فراموش کردن او، این ست آنچه می خواهم؛ پاک کردن نقش او از لوح دلم؛ دلم می خواهد مثل آتشی سرکش بیفتم در خرمن جان خودم، هر فکری که به او تعلق دارد باید طعمه حریق شود؛ فقط در آن صورت نجات می توانم یافت؛ این شرط دفاع از هستی خویش است. اگر تمام افکار مربوط به او را، حتی بعیدترین فکرها را، از خاطر نزدایم، از دست خواهم رفت؛ فقط ازین طریق می توانم از خویش حراست کنم، از خویش: ولی این خویش آخر چیست؟ شوربختی و فلک زدگی. من به عشق اولم وفا کردم، و حالا باید با وفا نکردن به عشق دومم آن را جبران کنم؟
ناراحتی و رنج برای «کی یرکگور»، نه به یک وضعیت، بلکه به پیشه ای برای او تبدیل شده بود
کیرکگور در نوشتههای خود سه نوع روش زندگی را شرح میدهد، زیبایی شناس ها، اخلاقی و عشق دینی. بحر قسمت آخر حرد دوم ( یا آن) همه این دو جلد درباره زیباشناس و زندگی اخلاقی است . زیباشناس جوانیست که در کتاب با نامه آ معرفی شده و اخلاق گرا یک قاضی با نام اختصاری بی کتابهای ترس و لرز ، اعمال عشق ، پست دره و پرنده خارزار ، خلوص دل و مفاهیم اضطراب و آیرونی از این نویسنده تکمیل کننده (عشق دینی) است. در کل اگر قصد دارید راه و روشی برای زندگی خودتان انتخاب کنید ، برای تفکر بهتر ، کمک کننده است. برای درک دین (نه آنطور که هست یا کلیسا و کشیشها با شور از عشق الهی میگوید) کمک کننده است.
نشر مرکز نباید به این موضوع فکر کنه که وقتی جلد دوم در بازار موجوده، باید جلد اول رو تجدید چاپ کنه؟
هم ترجمه خوبی داره و هم توضیحات و مقدمهی آقای نجفی عالی است
این یا ان؟ من میگم تن
نام کتاب از کتاب مکاشفهی یوحنا گرفته شده است. کتاب انجیل، کتاب مکاشفه باب ۳: ۱۵ "... و کاش یا این بودی یا آن. "
اطلاعی دارید که جلد 2 کتاب کی منتشر یا موجود میشه ؟
امروز منتشر شده جلد دومش
سلام این کتاب دو جلد هست؟
سلام ، خیر این کتاب تک جلدی است ، جلد اول از کتاب «یا این یا آن» میباشد
درود من دو جلدی کتاب یا این یا آن و از بیماری به سوی رگ را نیاز دارم