کتاب دریاچه

Chopin's Move
کد کتاب : 1574
مترجم :
شابک : 978-964-243-872-3
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 160
سال انتشار شمسی : 1394
سال انتشار میلادی : 1989
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 1
زودترین زمان ارسال : 11 آذر

از کتاب های پرفروش در فرانسه

ژان اشنوز، برنده جایزه گنکور

معرفی کتاب دریاچه اثر ژان اشنوز

کتاب دریاچه، رمانی نوشته ی ژان اشنوز است که اولین بار در سال 1989 منتشر شد. اشنوز با طنز گزنده و نگاه منحصر به فرد خود به جزئیات، یکی از عجیب ترین و لذت بخش ترین داستان هایش را در این اثر خلق کرده است. سرنوشت شخصیت های جذابی در رمان دریاچه به هم گره می خورند: شوپن، یک مأمور مخفی سرسخت و کله شق؛ اسوالد، کارمند جوان اداره ی امور خارجی که در راه رفتن به خانه ی جدید خود ناپدید می شود؛ سوزی که در ماجرایی پر از حیله و دسیسه گیر می افتد؛ مردی مرموز به نام سرهنگ سِک که انگیزه هایش هیچ وقت چیزی نیست که به نظر می رسد؛ و البته شخصیت های فرعی عجیب و جذابی که در همه ی آثار اشنوز به چشم می خورند. با پیشروی داستان، هر یک از شخصیت ها بیشتر و بیشتر در مرداب دسیسه ها و توطئه ها فرو می روند و خود را در جهانی می یابند که در آن، واقعیت از اتفاقات تصادفیِ به ظاهر بی خطر شکل می گیرد.

کتاب دریاچه

ژان اشنوز
جان اشنوز، زاده ی 26 دسامبر 1947، نویسنده ای فرانسوی است.اشنوز در مناطق مختلفی همچون لیون، مارسی و پاریس تحصیل کرده و از سال 1970 تا کنون، در پاریس اقامت داشته است. او اولین اثر خود را در سال 1979 به چاپ رساند و سال بعد، برنده ی جایزه ی Fénéon شد. اشنوز تا اکنون دوازده رمان به انتشار رسانده و حدود ده جایزه ی ادبی (همچون مدیسی و گنکور) را از آن خود کرده است.
نکوداشت های کتاب دریاچه
A gripping, quirky novel full of intrigue and wit.
رمانی جذاب و عجیب که سرشار از هیجان و بذله گویی های هوشمندانه است.
Booklist Booklist

Echenoz amuses with this book.
اشنوز با این کتاب مخاطبین را به وجد می آورد.
Publishers Weekly Publishers Weekly

An engaging and arresting narrative.
روایتی گیرا و چشمگیر.
World Literature Today

قسمت هایی از کتاب دریاچه (لذت متن)
مأموران چندان قاطع به نظر نمی رسیدند. آن ها به خانه ی سوزی آمدند و بعد سوزی به اداره ی آن ها رفت. در روزهای بعد دوباره آن ها به خانه ی سوزی آمدند و دوباره سوزی به اداره ی آن ها رفت و این قضیه همینطور کش پیدا کرد، ولی هیچ چیز دستگیر هیچکس نشد. اسوالد بی آنکه هیچ نشانه ای از خود به جا بگذارد، دود شده بود و رفته بود هوا، مثل سنگ ریزه ای که شب هنگام درون اقیانوس بیفتد و کسی هم آنجا نباشد که شاهد سقوط نامحسوس آن سنگریزه در میان آب های تاریک باشد یا صدای ناچیز افتادنش را در میان امواج خروشان اقیانوس بشنود، انگار که اصلا هیچ اتفاقی نیفتاده است. و از آن هنگام هیچ اتفاق دیگری هم نیفتاد، مگر تلفن یک گاراژدار از شهر ویل ژوییف، هشت روز بعد از اسباب کشی.