رمانی جذاب و عجیب که سرشار از هیجان و بذله گویی های هوشمندانه است.
اشنوز با این کتاب مخاطبین را به وجد می آورد.
روایتی گیرا و چشمگیر.
مأموران چندان قاطع به نظر نمی رسیدند. آن ها به خانه ی سوزی آمدند و بعد سوزی به اداره ی آن ها رفت. در روزهای بعد دوباره آن ها به خانه ی سوزی آمدند و دوباره سوزی به اداره ی آن ها رفت و این قضیه همینطور کش پیدا کرد، ولی هیچ چیز دستگیر هیچکس نشد. اسوالد بی آنکه هیچ نشانه ای از خود به جا بگذارد، دود شده بود و رفته بود هوا، مثل سنگ ریزه ای که شب هنگام درون اقیانوس بیفتد و کسی هم آنجا نباشد که شاهد سقوط نامحسوس آن سنگریزه در میان آب های تاریک باشد یا صدای ناچیز افتادنش را در میان امواج خروشان اقیانوس بشنود، انگار که اصلا هیچ اتفاقی نیفتاده است. و از آن هنگام هیچ اتفاق دیگری هم نیفتاد، مگر تلفن یک گاراژدار از شهر ویل ژوییف، هشت روز بعد از اسباب کشی.