استادانه.
طوفانی و خنده دار.
فراموش نشدنی.
جمعه، نوزدهم ماه می، روز پرمشغله ای بود. صبح یک بلیط شرط بندی جعلی از مردی یک دست در آرایشگاهی درخیابان بیست و سوم غربی خریدم، و عصر در خانه تماسی داشتم از طرف وکیلی که می گفت به تازگی سیصد و هفده هزار دلار از دایی «مت» به ارث برده ام. تا حالا اسم دایی «مت» به گوشم نخورده بود.
در آپارتمان ما، آقای گرانت در طبقه او، ویک افسر بازنشسته نیروی هوایی به نام ویلکینز در طبقه دوم ساکن بودند، و من هم در طبقه سوم زندگی می کردم. هر سه مجرد، ساکت ویکجانشین بودیم، و سر وصداهای بلند و مزاحم نداشتیم.
او سر بزرگی دارد، با توده ضخیم مو و سبیل پرپشت مشکی. وقتی که سرش را به علامت تأیید پایین می انداخت، آنقدر نگاه حاکمیت طلبی داشت که ایمان می آوردید به حقیقت ابدی پی برده است.
فکر نمیکردم قشنگ باشه ولی عالی بود
کتاب خیلی قشنگی بود، واقعا از خوندنش لذت بردم، ترغیب شدم بقیه کتابهای این نویسنده رو هم بخرم
کتاب حق نگهدار ابلهان رمانی جنایی و نوشتهی دانلد ای. وستلیک، نویسندهی آمریکایی است. شخصیت اصلی داستان فرد فیچ است، او علاقهی عجیبی به جمع کردن رسیدهای جعلی، بلیطهای شرطبندی تقلبی و فاکتورهای فروش باطله و بهدردنخور دارد. فرد در ابتدای داستان از مرگ دایی مت باخبر میشود که ظاهراً برای او سیصدهزار دلار ارث به جا گذاشته است. به ناگهان فرد مورد توجهات اغلب ساختگی قرار میگیرد. قسمت مهیج ماجرا این است که معلوم میشود دایی مت به قتل رسیده و اکنون همان قاتل در تعقیب فرد است. با این توصیفات لابد پی بردهاید که قرار است یک کمدی کلاسیک هیجانانگیز بخوانید. مترجم در مقدمه راجعبه این کتاب و شخصیت اصلیاش میگوید: «این اثر تعلیقی از این جهت خاص است که هم جنایی هست و هم نیست؛ همزمان کمدی هست و نیست؛ و مهمتر اینکه قهرمان داستان هم یک ابله زودباور و هم یک راوی باهوش است. در تمام نیویورک و یا حتی در تمام دنیا آدم سادهلوحتری نیست که به اندازهی فرد فیچ سرش کلاه رفته باشد، اما انگار هیچکس (حتی خود فرد هم) باور ندارد که از ذکاوتی قهرمانانه برخوردار است؛ به همین دلیل او را طعمهی راحتالحلقومی میبینند که باید زودتر از بقیه بلعید.»
افرین خیلی عالی توضیح دادین کتاب متفاوت و جالبی بود