اثر موفقیت آمیز مولیش.
رمانی قدرتمند و خوش ساخت درباره ی جنگ، احساس گناه و سرنوشت.
اثری زیبا و قدرتمند.
وقتی یکی کسی رو دوست داره، همیشه می گه به خاطر این دوستش داره که اون فوق العاده زیباست، درونش، یا بیرونش، یا هر دو؛ در حالی که بقیه ی مردم چیزی نمی بینن و معمولا هم حق با اون هاست. اما کسی که همیشه زیباست، کسیه که عاشقه، چون عشقی در دل داره و با نور اون می درخشه.
با خودش فکر کرد، دنیا جهنم است، جهنم. حتی اگر فردا بهشت از آسمان به زمین بیاید، به خاطر همه ی چیزهایی که در گذشته رخ داده است، بهشتی نخواهد بود. دیگر هرگز چیزی درست نخواهد شد. زندگی در این جهان یک ناکامی بود، یک شکست بزرگ، بهتر بود که هرگز پدید نمی آمد. اگر زمانی برسد که هیچ چیزی وجود نداشته باشد و خاطره ی همه ی فریادهای مرگبار محو شود، آن موقع دنیایی خوبی خواهد شد.
او پشت به آینده ایستاده بود و رو به گذشته. وقتی درباره ی زمان فکر می کرد، که گاهی این کار را می کرد، به چشمش حوادث از آینده نمی آمدند که از حال بگذرند و به گذشته سیر کنند. وقایع از گذشته وارد حال می شدند، راهی آینده ای نامعلوم.
«روانشناسی» برای بسیاری از نویسندگان، موهبتی بزرگ است و بینشی ارزشمند را درباره ی چگونگی کارکرد ذهن انسان به آن ها می بخشد.