«من رو از خرده ریزهای باقی مونده از میدون جنگ بادنبادن ور تمبرگبادن درست کرد. پاهام مال شیپورچی هنگ سواره نظام، دست هام مال سرباز نارنجک انداز، تنه م مال سرتیپ و کله م مال گروهبان یکم هنگ پیاده نظامه.» کاوشگر قطب موهای کم پشت بی حالتش را صاف کرد و کلاه هلالی اش را دوباره روی سرش گذاشت. «من رو یک ماه توی وان چسب خوابونده بود، با یک صاعقه جون گرفتم و زنده شدم.» لبخندی زد و دندان های سبز جلبک گرفته اش نمایان شد.
داستان ها نقشی مهم و حیاتی در رشد و پیشرفت کودکان دارند. کتاب هایی که می خوانند و شخصیت هایی که از طریق ادبیات با آن ها آشنا می شوند، می توانند به دوستانشان تبدیل شوند.
به نظرم به شیوه ترجمه کتاب بزرگسال ترجمه شده. ترجمه ادبیات کودک و نوجوان یه مهارتی میخواد که من توی این کتاب ندیدم.