1. خانه
  2. /
  3. کتاب کلاه پوستی

کتاب کلاه پوستی

3.38 از 4 رأی

کتاب کلاه پوستی

برای رفیق یفیم سمیونوویچ راخلین
The Fur Hat
٪15
185000
157250
معرفی کتاب کلاه پوستی
کتاب کلاه پوستی، رمانی نوشته ی ولادیمیر واینوویچ است که اولین بار در سال 1989 منتشر شد. در این رمان که هجویه ای گزنده بر زندگی در شوروی است، رمان نویسی به نام یفیم راخلین، درمی یابد که اتحادیه ی نویسندگان در حال دادن کلاه هایی مختلف به اعضای خود متناسب با اهمیت و جایگاه آن هاست؛ کلاه پوست گوزن برای برترین نویسنده، کلاه پوست موش آبی برای نویسنده ی پیشرو، کلاه پوست موش خرما برای نویسنده ی برجسته و همینطور کلاه های دیگر. یفیم که بی صبرانه می خواهد بداند چه جایگاهی در این سلسله ی ادبی دارد، با عجله به دفتر رئیس اتحادیه می رود و با حقیقتی تلخ رو به رو می شود: کلاه پوست گربه ی نر! اما یفیم هجده سال است که در اتحادیه بوده، درباره ی انسان هایی نجیب و بی باک کتاب نوشته، با سانسورچی های شوروی به مشکلی برنخورده، کهنه سرباز است و مدال هایی گرفته است. پس عدالت کجا رفته است؟ یفیم در مسیرش برای احقاق حق خود، وارد ماجراهای عجیب و جذابی می شود.
درباره ولادیمیر واینوویچ
درباره ولادیمیر واینوویچ
ولادیمیر واینوویچ، زاده ی 26 سپتامبر 1932 و درگذشته ی 27 جولای 2018، نویسنده ای روس بود. واینوویچ تحصیلات خود را در مسکو شروع کرد و تلاش نمود تا وارد موسسه ی ادبی ماکسیم گورکی شود. این اتفاق رقم نخورد و او به دپارتمان تاریخ در موسسه ی آموزشی مسکو رفت. واینوویچ مدتی را در قزاقستان گذراند و پس از بازگشت به مسکو، کار بر روی رمان اولش را آغاز کرد. او در سال 1980 از کشور تبعید شد و شهروندی شوروی را از دست داد اما یک دهه بعد به کشورش بازگشت.
ویژگی های کتاب کلاه پوستی
  • ولادیمیر واینوویچ از نویسندگان پرفروش روسیه
نکوداشت های کتاب کلاه پوستی

فوق العاده جذاب.

Publishers Weekly

یک رمان کمدی دوست داشتنی.

Jeffrey Keeten

استادانه و بسیار خنده دار.

Open Letters Monthly
قسمت هایی از کتاب کلاه پوستی

«دوست دارم نظرت را در این باره بدانم.» «نظر من همیشه شدیدا منفی است.» «اصلا آن را خواندی؟» «البته که نه.» «پس چطور می توانی درباره اش نظر بدهی؟» «پیرمرد، اگر کسی تکه ای گوشت گندیده به من بدهد، یک گاز از آن کافی خواهد بود. مجبور نیستم همه ی آن را بخورم.»

یفیم آثار چخوف را با دقت و تکرار می خواند. و هیچ چیز متوجه نمی شد. هر بار که چخوف می خواند، البته که این را به هیچکس نمی گفت، اما هر بار که چخوف می خواند، احساس می کرد که واقعا هیچ چیز خاصی در نوشته های او نیست. خودش، یفیم راخلین، به همان اندازه خوب می نوشت. حتی شاید کمی بهتر.

هر بار از یفیم سمیونوویچ راخلین پرسیده می شد که کتاب بعدی اش درباره ی چه خواهد بود، به پایین نگاه می کرد، لبخندی می زد و جواب می داد: «من همیشه درباره ی آدم های نجیب می نویسم.»

نظر کاربران در مورد "کتاب کلاه پوستی"
8 نظر تا این لحظه ثبت شده است

داستان جذابی داشت

1403/11/07 | توسطعلی ذاکری - کاربر سایت
1
|

بسیار جذاب

1403/09/26 | توسطبابک بابازاده
1
|

بسیار عالی است. واقعا از هجو گزنده‌اش لذت بردم. ممنون از نشر ثالث و دکتر بیژن اشتری برای ترجمه‌ی این اثر ارزنده.🙏👏💐

1401/06/09 | توسطکاربر سایت
3
|
پاسخ ها

دکتر شد؟ یا از اون دکترا؟!

1402/01/14|توسطکاربر سایت
4

کتاب خوبی بود، کوتاه ولی دوس داشتنی

1400/11/05 | توسطنگین صادقی
1
|

بسیار زیبا و خواندنی

1399/10/25 | توسطکامران سیاحی
1
|

کتاب خوب بود و طنز جالبی داشت

1399/04/18 | توسطکامیاب قنبری
1
|

احترام و ارزش ما نزد دیگران به رفتار خودمان بستگی دارد…این حداقل فهمی است که از این کتاب میشود بدست آورد…کلاه بهانه است! نویسنده شخصیت رمانش را به ما نشان میدهد که به ما بفهماند عاملِ بازتابِ رفتاریِ دیگران نسبت به ما–چه خوب وچه بد–خودِ ما هستیم.

1399/04/01 | توسطمهدی
2
|

دوس داشتم کتابو، موقعیتای طنز خیلی خوبی داره

1398/12/08 | توسطامید زندکریمی
0
|