فوق العاده جذاب.
یک رمان کمدی دوست داشتنی.
استادانه و بسیار خنده دار.
«دوست دارم نظرت را در این باره بدانم.» «نظر من همیشه شدیدا منفی است.» «اصلا آن را خواندی؟» «البته که نه.» «پس چطور می توانی درباره اش نظر بدهی؟» «پیرمرد، اگر کسی تکه ای گوشت گندیده به من بدهد، یک گاز از آن کافی خواهد بود. مجبور نیستم همه ی آن را بخورم.»
یفیم آثار چخوف را با دقت و تکرار می خواند. و هیچ چیز متوجه نمی شد. هر بار که چخوف می خواند، البته که این را به هیچکس نمی گفت، اما هر بار که چخوف می خواند، احساس می کرد که واقعا هیچ چیز خاصی در نوشته های او نیست. خودش، یفیم راخلین، به همان اندازه خوب می نوشت. حتی شاید کمی بهتر.
هر بار از یفیم سمیونوویچ راخلین پرسیده می شد که کتاب بعدی اش درباره ی چه خواهد بود، به پایین نگاه می کرد، لبخندی می زد و جواب می داد: «من همیشه درباره ی آدم های نجیب می نویسم.»
داستان جذابی داشت
بسیار جذاب
بسیار عالی است. واقعا از هجو گزندهاش لذت بردم. ممنون از نشر ثالث و دکتر بیژن اشتری برای ترجمهی این اثر ارزنده.🙏👏💐
دکتر شد؟ یا از اون دکترا؟!
کتاب خوبی بود، کوتاه ولی دوس داشتنی
بسیار زیبا و خواندنی
کتاب خوب بود و طنز جالبی داشت
احترام و ارزش ما نزد دیگران به رفتار خودمان بستگی دارد…این حداقل فهمی است که از این کتاب میشود بدست آورد…کلاه بهانه است! نویسنده شخصیت رمانش را به ما نشان میدهد که به ما بفهماند عاملِ بازتابِ رفتاریِ دیگران نسبت به ما–چه خوب وچه بد–خودِ ما هستیم.
دوس داشتم کتابو، موقعیتای طنز خیلی خوبی داره