کتاب کامچاتکا

Kamtschatka
کد کتاب : 18742
مترجم :
شابک : 978-9643293529
قطع : پالتویی
تعداد صفحه : 326
سال انتشار شمسی : 1397
سال انتشار میلادی : 2003
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 2
زودترین زمان ارسال : ---

نامزد جایزه مستقل داستانی خارجی سال 2011

برنده جایزه ترجمه ادبی Valle Inclán سال 2011

معرفی کتاب کامچاتکا اثر مارسلو فیگراس

در سال 1976 بوئنوس آیرس، پسری ده ساله در دنیایی از درس‌های مدرسه و کتاب‌های کمیک، برنامه‌های تلویزیونی و بازی‌های ریسکی زندگی می‌کند، دنیایی که در آن مردان قدرت‌های فوق‌العاده‌ای دارند و پسران می‌توانند بر روی یک مستطیل مقوایی جهان را فتح کنند. اما در زادگاه او، ارتش به تازگی قدرت را به دست گرفته است و در میان فضای وحشت و ارعاب فزاینده، مردم شروع به ناپدید شدن بدون هیچ ردی می کنند.

وقتی مادرش به طور غیر منتظره او و برادر کوچکترش را از مدرسه بیرون می‌کشد، به او می‌گوید که آنها به یک سفر خانوادگی می‌روند. اما او به زودی متوجه می شود که این یک تعطیلات معمولی نخواهد بود: والدین او از طرفداران شناخته شده مخالفان هستند و آنها مخفی می شوند. خانواده ای که در خانه ای امن در تپه های دورافتاده خارج از شهر نگهداری می شوند، هویت جدیدی به خود می گیرند. پسر نام خود را به نام قهرمانش هودینی هری می‌گذارد و با بالا رفتن تنش‌ها و فروریختن دنیای نامطمئن اطرافش به هرج و مرج، او روزهای تبعید خود را با یادگیری رازهای فرار سپری می‌کند.

کامچاتکا پرتره کودکی است که مجبور شده فانتزی را با واقعیتی که در آن خانواده، سیاست، تاریخ و حتی خود زمان از هر داستانی غیرممکن تر شده است، تطبیق دهد. کامچاتکا که از دیدگاه هری به عنوان یک مرد بالغ و یک پسر روایت می شود، داستانی فراموش نشدنی از شجاعت و فداکاری، ترفندهای زمان و حافظه و بافت شکننده و در عین حال انعطاف پذیر دوران کودکی است.

کتاب کامچاتکا

مارسلو فیگراس
مارسلو فیگوراس (زاده 1962 در بوئنوس آیرس، آرژانتین) نویسنده و فیلمنامه نویس است.وی شروع به کار بر روی نشریات دوره ای مانند مجله Clarín و Humor کرد. او اذعان می کند که همیشه می خواست داستان بنویسد، اما والدینش او را از این که حرفه ای بگذراند، منع کردند. به همین دلیل است که او به روزنامه نگاری روی آورد که بدون آن که می خواست، حداقل به او اجازه می داد که بنویسد. و پس از آن، شاید ، پیشرفت کنید.
نکوداشت های کتاب کامچاتکا
[Figueras] vividly evokes a child's reaction to a world beleaguered by violence. . . . [A] hopeful message about the healing powers of imagination and love.
[فیگوئراس] به وضوح واکنش کودک را نسبت به دنیایی که در محاصره خشونت قرار دارد، برمی انگیزد. . . . [یک] پیام امیدوارکننده درباره قدرت شفابخش تخیل و عشق.
New York Times New York Times

A masterpiece . . . Written in beautiful prose.
یک شاهکار . . . که با نثری زیبا نوشته شده است.
De Telegraaf

قسمت هایی از کتاب کامچاتکا (لذت متن)
کلمهٔ کامچاتکا طنین غریبی دارد. به نظر دوستان اسپانیایی زبان ام تلفظ آن محال است. هربار که این کلمه را بر زبان می آورم، با نگاه تفقدآمیز چنان رفتار می کنند که انگار با حیوانی وحشی رودررو هستند. چنان براندازم می کنند که انگار کویکوئگ مقابل چشمان شان ایستاده است، همان مرد خال کوبی شدهٔ کتاب ملویل، که مجسمهٔ بی ریختی را به جای خدا می پرستید. چه قدر هیجان انگیز می شد اگر موبی دیک از زبان کویکوئگ روایت می شد. اما داستان ها را بازماندگان روایت می کنند. یادم است که قبلاها چیزهایی دربارهٔ کامچاتکا شنیده بودم. خب، کشوری بود در میان تمام کشورها، و در بازی محبوب ام T.E.G.، یا تاکتیک ها و استراتژی های جنگ، می خواستم تسخیرش کنم. داستان این بازی شامل این محل هم می شود، ولی نام اش یک جورهایی به گوش ام آشنا می آمد. نمی دانم اشتباه می کردم یا این که طنین کامچاتکا شبیه چکاچک شمشیرها بود؟