کتاب حلبی آباد

Shantytown
کد کتاب : 12482
مترجم :
شابک : 978-600-229-877-5
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 155
سال انتشار شمسی : 1397
سال انتشار میلادی : 2001
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 3
زودترین زمان ارسال : ---

سزار آیرا از نویسندگان پرفروش آرژانتین

معرفی کتاب حلبی آباد اثر سزار آیرا

کتاب حلبی آباد، رمانی نوشته ی سزار آیرا است که اولین بار در سال 2001 انتشار یافت. ماکسی، مردی جوان و از طبقه ی متوسط، که به زباله جمع کن های حلبی آباد بوینس آیرس کمک می کند، توجه افسر پلیس فاسدی را به خود جلب می کند که از هر کسی—حتی دو دختر نوجوان بی گناه—استفاده می کند تا حلقه ی تولید و فروش مواد مخدر را در حلبی آباد نابود سازد. مخدری عجیب و جدید، مهربانی غریبه ها، شلیک های اسلحه... هرچقدر هم که موضوع جدی باشد، و علیرغم علاقه ی سزار آیرا به خشونت های شهری و پشت پرده ی مخوف دنیای سیاست در آمریکای لاتین، کتاب حلبی آباد درست مثل سایر آثار مسحورکننده ی این نویسنده ی برجسته، سرشار از شگفتی، دیوانگی و خلاقیت است.

کتاب حلبی آباد

سزار آیرا
سزار آیرا، زاده ی ۲۳ فوریه ی ۱۹۴۹، نویسنده و مترجمی آرژانتینی است که به عنوان یکی از چهره های برجسته ی ادبیات معاصر آرژانتین شناخته می شود. آیرا در کرنل پرینگلس آرژانتین به دنیا آمد و از سال ۱۹۶۷ تا کنون در بوینس آیرس زندگی می کند. او علاوه بر نویسندگی و ترجمه، در دانشگاه های بوینس آیرس و روزاریو نیز تدریس کرده است. آیرا را پس از بورخس مهم ترین نویسنده ی آرژانتین می دانند. اغلب آثار او به خاطر موجزنویسی، حجمی بین ۸۰ تا صد صفحه دارند. ضرباهنگ آرام و نثر باطمأنینه یکی از ویژگی های نوشته های اوس...
نکوداشت های کتاب حلبی آباد
A noir novel from the Argentine master of suspense and surprises.
رمانی نوآر از استاد آرژانتینی تعلیق و غافلگیری.
Amazon Amazon

A compelling work.
اثری هیجان انگیز.
Booklist Booklist

Aira should not be missed.
آیرا را نباید از دست داد.
The New York Times

قسمت هایی از کتاب حلبی آباد (لذت متن)
زمستان که آمد شب ها روز به روز بلندتر می شد و کار را زودتر به سر می رساندند و هر شب هنگام پایان کار یک قدم به حلبی آباد نزدیک تر بودند. برنامه ی زمانی کامیون های حمل زباله تغییری نیافته بود و راستش این شتاب آشغال جمع کن ها علتی نداشت غیر از آن که سرما وا می داشتشان که تندتر کار کنند یا کمتر بجویند و شتاب زده به مأوای کلبه هاشان برگردند، یا آن که مردم فریب تاریکی را می خوردند و زباله شان را پیش از موعد بیرون می گذاشتند.

اصل موضوع آن بود که هیچ کس نخواسته بود کارایی اجتماعی ماکسی را بیابد و خودش، بی آن که بجویدش، اتفاقی و در حینی که می خواست سرش را به کاری گرم کند و وقتش را بگذراند، پیدایش کرده بود. به حال خودش وا مانده بود تا هر کاری که از دستش برمی آید بکند، زیرا جامعه طبقاتی گسترده و ناخالص دارد و ظرافتی که در بیرون کشیدن بیشترین و کمترین توانایی های افراد نیاز است، در جامعه وجود ندارد. البته کسی گناهکار نیست. چگونه می توان توانایی های کسی را کشف کرد؟ علم پیشه شناسی وجود ندارد. هر کسی جایگاهش را به تصادف می یابد و بی کفایتی، هنجار عمومی است.

خیابان های حلبی آباد بسیار باریک بود، اتومبیل به سختی از آن ها می گذشت و وقتی هم اتومبیلی بسیار کهنه، زنگ زده و گاهی بی چرخ یا بی شیشه یا بی در پیدا می شد، همه ی عرض خیابان را می بست. عجیب ترین خصوصیت این خیابان ها ترتیبشان بود: هر خیابان نه زاویه ی قائم که زاویه ای بسته، کم و بیش چهل و پنج درجه، با مرز حلبی آباد داشت. این هم عجیب بود که به خطی راست راست ادامه می یافت اگرچه ساختمان هاشان را به شکل هایی تصادفی و جوراجور ساخته بودند. مرز حلبی آباد خمی نرم می گرفت و می نمود که شکل کلی اش دایره ای عظیم باشد. بسیار شلوغ بود.