1. خانه
  2. /
  3. کتاب فرزندخوانده

کتاب فرزندخوانده

4 از 1 رأی

کتاب فرزندخوانده

The Witness
ناموجود
48000
معرفی کتاب فرزندخوانده
کتاب فرزندخوانده، رمانی نوشته ی خوآن خوسه سائر است که اولین بار در سال 1983 به انتشار رسید. داستان این رمان، به پسری می پردازد که خدمتکار کشتی است. او طی اتفاقاتی اسیر می شود و ده سال آینده را در کنار سرخپوستانی آدم خوار در آمریکای جنوبی در قرن شانزدهم سپری می کند. اما این توصیف مبهم و شوکه کننده از طرح کلی داستان کتاب فرزندخوانده، تنها بخش کوچکی از کاری است که سائر در این اثر انجام می دهد. رمان فرزندخوانده، تصویر روانشناسانه ی استادانه و فوق العاده جذابی از احساس بیگانگی است و همچنین، تأملی ژرف بر این نکته است که چگونه واقعیت اغلب بی اهمیت ترین چیز در دنیای انسان ها تلقی می شود.
درباره خوآن خوسه سائر
درباره خوآن خوسه سائر
خوآن خوسه سائر، زاده ی ۲۸ ژوئن ۱۹۳۷ و درگذشته ی ۱۱ ژوئن ۲۰۰۵، نویسنده ای آرژانتینی بود. سائر پس از مرگ خورخه لوئیس بورخس و خولیو کورتاسار، یکی از نویسندگان آمریکای لاتین بود که بیشترین تحسین ها را از آن خود ساخته بود. او در شهر کوچکی در ایالت سانتافه آرژانتین به دنیا آمد. سائر در دانشگاه ملی لیتورال در رشته ی حقوق و فلسفه تحصیل کرد و بعدها همانجا به تدریس تاریخ سینما پرداخت. او در سال ۱۹۶۸ به واسطه ی یک بورس تحصیلی به پاریس نقل مکان کرد، تا آخر عمر در آن شهر ماندگار شد و در دانشگاه رن به تدریس ادبیات پرداخت. سائر در سال ۱۹۸۷ برنده ی جایزه ی نادال، جایزه ی سالانه ی ادبیات اسپانیایی، شد.
ویژگی های کتاب فرزندخوانده
  • خوآن خوسه سائر از نویسندگان پرفروش آرژانتین
نکوداشت های کتاب فرزندخوانده

تصاویر برانگیزاننده و تفکرات مطرح شده در کتاب فرزندخوانده به این راحتی ها فراموش نخواهند شد.

Washington Times

به یاد ماندنی و با نثری زیبا.

Independent on Sunday

شناخته شده ترین اثر خوآن خوسه سائر در آرژانتین.

The Nation
قسمت هایی از کتاب فرزندخوانده

زندگی چیزی نیست غیر از چاه تنهایی که با گذر سالیان عمیق تر می شود و من که یتیم بودم و پوچی ذاتی ام از دیگران بیشتر است، از آغاز در برابر جمع گونه ای که خانواده باشد محتاط تر بودم. اما آن شب تنهایی ام که خود از پیش بسیار عظیم بود ناگهان بی نهایت شد، انگار ته بندی موحش آن چاه، که آهسته آهسته عمیق تر می شود، واداده مرا به سیاهی فروانداخته باشد.

اکنون که می نویسم، که صدای ناله ی قلم و خش خش صندلی همه ی صداهایی است که در دل شب به وضوح به گوشم می رسد، که نفس بی صدا و آرامم زندگی ام را برقرار می گذارد، که می توانم دستم را ببینم، دست پیرانه ی لرزانم که از چپ به راست می لغزد و زیر نور چراغ ردی سیاه باقی می گذارد، رخدادی واقعی یا تصویری آنی، بی سابقه و بی ریشه به یاد می آورم که بی واسطه از هذیانی آرام سرچشمه می گرفت و می فهمم آن کودک که در دنیایی ناشناخته می گرید نادانسته تولد خویش را آسان تر می کند. زمان تولد هیچ وقت معلوم نیست: زاده شدن قراردادی ساده است.

من که فرزندخوانده بودم، نادانسته در هیأت کودکی متولد می شدم که خون آلود و حیرت زده از آن شب تاریک بیرون می آید که بطن مادرش است و یگانه کاری که از من برمی آمد خود را به گریه سپردن بود.

مقالات مرتبط با کتاب فرزندخوانده
چگونه با روانشناسی، داستان های بهتری خلق کنیم
چگونه با روانشناسی، داستان های بهتری خلق کنیم
ادامه مقاله
نظر کاربران در مورد "کتاب فرزندخوانده"
3 نظر تا این لحظه ثبت شده است

به نظرم اگه کسی این موضوع فهمیده اگه نرفت دنبال گذشته اشم چیزی رو از دست نداده میتونه به زندگیش ادامه بده

1402/12/14 | توسطناشناس - کاربر سایت
0
|

کتاب خوبی بود و داستانی که بیشتر تو فیلمها باهاش سر و کار داشتیم اما قسمت دوم کتاب زیادی از حد فلسفی شد اما در کل کتاب خوبی بود

1401/06/23 | توسطImfarza
1
|

داستان جذاب و ترجمه خوب ونداد جلیلی از زبان اسپانیولی

1401/01/14 | توسطآرش ایجاد
0
|