1. خانه
  2. /
  3. کتاب فرار شاهانه

کتاب فرار شاهانه

3.8 از 1 رأی

کتاب فرار شاهانه

Farar-e Shahaneh
انتشارات: سوره مهر
ناموجود
9000
درباره داوود امیریان
درباره داوود امیریان
داوود امیریان، نویسنده معاصر. وی تاکنون بیش از ۲۶ عنوان کتاب منتشر کرده و جوایز متعددی کسب نموده است. وی در حال حاضر در چند حوزه خاطره نویسی، ادبیات کودک و نوجوان، رمان، طنز، زندگینامه داستانی شهدا و فیلمنامه نویسی قلم می زند.وی در سال ۱۳۴۹ در کرمان متولد شد. امیریان از سال ۶۹ نویسندگی اش را با نوشتن خاطراتش از جبهه آغاز کرد. برخی او را جزو ۵ نویسندهٔ برتر دفاع مقدس می دانند و در زمره نسل اول نویسندگان دفاع مقدس قرار دارد.«فرزندان ایرانیم»، «رفاقت به سبک تانک» و «دوستان خدا حافظی نمی کنند»، «داستان بهنام»، «داستان مریم»، «تولد یک پروانه» و «جام جهانی در جوادیه» از معروف ترین آثار داستانی وی است که تاکنون چهار دوره جایزه کتاب سال، ادبیات دفاع مقدس، کانون پرورشی کودکان و ده ها جایزه دیگر را کسب کرده است.از جمله فیلم هایی که نوشته و به مرحله تولید رسیده و به نمایش درآمده، فیلم سینمایی «آخرین نبرد» به کارگردانی حمید بهمنی، «بهشت منتظر می ماند» به کارگردانی محمدرضا آهنج و «نفوذی» به کارگردانی احمد کاوری و مهدی فیوضی است.
دسته بندی های کتاب فرار شاهانه
قسمت هایی از کتاب فرار شاهانه

مرادی از شب قبل متوجه رفت و آمد های زیاد به کاخ سلطنتی شده بود. کامبیز، پسر ابوالفتح آتابای آمد و همه ی خدمه کاخ را صدا زد. همه به صف شدند. محمدرضا و فرح، لباس سفر بر تن از راه رسیدند. محمدرضا گفت: ما داریم می رویم! یکهو همه به گریه افتادند. مردای نفهمید این گریه ها از خوشحالی است یا ناراحتی. مردای که جوگیر شده بود، دوید جلو و محمدرضا را در آغوش گرفت. در همین لحظه صدای محمدرضا را شنید که می گفت: ((رهایم کن، پسر. چرا پاهایم را گرفته ای. رها کن!)) مرادی کم مانده بود پقی زیر خنده بزند. ممد گالیور با آن لنگ و قدر دراز دیلاق، جفت پاهای محمدرضا را گرفته بود و زار می زد. اشک و آب دهان و دماغش به پاچه ی شلوار محمدرضا چسبیده بود. ممد گالیور، گریه کنان با صدای بلند گفت: اعلی حضرت جانم، قربونت برم ... من نمی گذارم شما بروید. ما یتیم می شویم!

اولین نفری باشید که نظر خود را درباره "کتاب فرار شاهانه" ثبت می‌کند