کامیار : بچه بنویس زودتر دیگه! آهان! این خوبه! بنویس سارا و دارا در خانه به مادرشان کمک میکنند. نوشتی؟ خب. بنویس سارا و دارا در روزهای تعطیل باهم به گردش میروند! نه! نه! نه! نه! زبونم لال ! زبونم لال! خدایا توبه توبه ! نمیدونم کی به این سارا و دارا اجازه داده که باهم از این کارا بکنن؟! همین کارها رو میکنن که به درس و مشقشون نمیرسن دیگه! زمان ما یه اکبر بود و یه زهرا! کاریم با کار همدیگه نداشتند و از صبح تا شب تو خونه بودنو درس میخوندن! از گردش مردشم خبری نبود! انگار یه اشتباهی تو سیستم آموزشی شده! اینکه زندگی سارا و دارا نیست! زندگی مایکل جکسون رو برداشتن کردن الگو تو کتاب فارسی اول دبستان! اصلا ولش کن! دیگه حق نداری این طرفای کتاب رو بخونی! لای اینجاها رو وا کنی پدرتو در میارم! بزار از این طرف بهت دیکته بگم! آهان ! بنویس آن مرد آمد. « بعد با خنده برگشت طرف منو نگاه کرد و گفت » ـ مگه دیگه مردی م مونده که بیاد؟! ـ بابا کلکش رو بکن بریم دیگه! کامیار : بنویس آن مرد داس دارد... نه!نه! چی داری مینویسی؟! الان می ریزن اینجا و همه مونو می گیرن! آن مرد که داس دارد کمونیست است!!! بنویس آن مرد بیل دارد! آن مرد کلنگ دارد آن مرد اصلا ایرانی نیست! یه افغانی است که اینجا کار میکند و پولهایش را میفرستد افغانستان! البته حالا که پول افغانستان شده دلار آن مرد بیل و کلنگش را ور میدارد و میرود افغانستان هر بیل که به زمین بزند ده دلار میگیرد که اگر یک ماه آنجا کار کند میتواند یه آپارتمان در اینجا بخرد.
این رمان رو تو زندان خوندم هفت بار تا الان خوندمش اونجا وقت زیاد داشتم حدود صدتا رمان خوندم هیچکدوم حتی به گرد پای گندم هم نمیرسن
چرا پس سامان و گندم جدا شدن اونا که همو میخاستن 😔
نمیرسن اصلا بهم؟😭
خیلی زیاد این رمان دوست دارم چون اولین رمانیم بود ک خوندم واولین تجربم عالی بود این کتاب عاشقشم وحتما باید براخودم بگیرمش
بهترین رمان ایرانی بود که خوندم.در دوران نوجوانی عاشق شخصیت کامیار شده بودم.شخصیت شوخ و باکلاسی داشت.این رمان بیشتر سیاسی در قالب طنزه. همیشه آرزو داشتم شخصیتی مثل کامیار واقعا وجود داشت میرفتم میدیدمش.
واقعا من عاشق این کتاب شدم
چرت بود چطوری اینقدرمعروف شده کتابهای بهترازاینم هست مزخرف
در زمان خودش کتاب فوقالعاده ای بود ،بعد از این رمان، داستان هایی با همین سبک خیلی زیاد شدن
شما از اونایی هستی که اگه همه بگن ماست سفیده میگی نه امکان نداره شما همتون اشتباه میکنید ماست سیاهه
بعد از خوندن کتاب با این وجود که واسه سال۸۱ ینی ۲۱ ساله پیشه ،ولی باعث میشه همش بعدش فکر کنی راجبش ،من رمانای زیادی خوندم ،ولی قلم مرتضی مودب پور یه چیز دیگه اس .
جزو بهترین کتاب هایی هست که خوندم چون میتونه هم تورو بخندونه هم کاری کنه گریه کنی نویسنده ای که میتونه از پشت کلمات همچین کاری کنه واقعا فوق العاده اس
حقیقتهای تلخ بسیار زیادی رو ازش فهمیدم و واقعا متاسفم برای این حال و روز جامعه ام
اخرش سامان و کامیار چرا رفتن ؟همو دوست داشتن؟سامان که گندم و میخواست؟
اول فکر میکردم کسی که بچه خودشون نیست کننده آخرش فهمیدن اون بچه هه خودِ کامیاره اسمشم عزته حکمت هم که کامیار عاشقش بود میشد خواهرش کامیار هم ناراحت شد که چرا بخش نگفتن
انقدر چرته که حوصله آدم سر میره، افتضاحترین رمانی که خوندم و البته نصفه چون جذبم نکرد
گندم خودش رفته اون نامه رو که سر راهیه سر کمد باباش دیده با اسم بابا و مامان خودش بعد چطور یهو کامیار میشه عزت؟ اصلا اون نامه تو خونه گندم اینا چی کار میکرد؟
اگه دقت کنی عزیزم به جواب میرسی، اصلا مامان بابای آفرین داشتن راجب کامیار حرف میزدن که لوشون داده، و محض احتیاط نامه رو بردن تو خونه عمش گذاشتن که کامیار نبینه
گندم خودش رفته اون نامه رو که سر راهیه سر کمد باباش دیده با اسم بابا و مامان خودش بعد چطور یهو کامیار میشه عزت ??
وای حوصلمو سر میبره انقدر الکی طولانیه
قشنگه و جالب و البته خفن
خوبه بد نی
کتاب کاملا سیاسی هست که مابین طنز و درام داستان ،مقایسه بین قبل و بعد انقلاب اسلامی انجام داده و قبل را بدون مشکلات اجتماعی و بعد را لبریز از مشکلات نشان داده و درضمن خیلی ماهرانه شخصیت اصلی قصه را که دائم سیگار مصرف میکندو حتی مشروب میخورد و یجورایی دختربازهست رو شخصیتی مهربان و دلسوز و انسان دوست معرفی کرده یعنی خیلی آبزیرکاهانه تبلیغ سیگار و مشروب و آزادی رابطه دختر و پسر و ...میپردازد و همهی معضلات جوانان را به حکومت نسبت داده و سعی دارد تحصیل را بی ارزش و بی نتیجه جلوه دهد و درکل این رمان فقط گمراه کننده است و از بین برنده قبح بسیاری از اعمال نادرست میباشد
بسیار عالی ، پس حقیقتها رو نشون داده ، باتشکر
این کتاب بی نقضه همش میخندی الی آخرش
این کتاب بی نظیرترین کتاب مودب پوره کسانی که میگن چرته متاسفانه عمق کتاب و مفهومشو درک نمیکند و شرایط اجتمائی که خیلی قشنگ در قالب طنز به تصویر کشیده شده
بهترین کامنت که خوندم
دقیقا 👌👌
من کتاب یاسمین رکسانا گندم دریا پریچهر شیرین خوندم چرا همشون تهش ختم میشه به اینکه دختره باید بمیره هیچوقت به عشقش نمیرسه اما اینکه یه شخصیت بذله گو و شوخ تو داستان هست خیلی خوبه
داشتم یه کتابشو میخوندم آخرشو گفتی کلا گند زدی😂
به نظر منم یکی از ضعفهای رمانهای آقای مودب پور هست ولی واقعا قلم خوبی دارن ایشون