"یلدا" نام اثری است از "م مودب پور" که داستانی از یک عشق تصادفی را در دل خود می پرورد. "سیاوش" که بعد از عمل آپاندیس پدر دوستش، "نیما"، به بیمارستان رفته با به طور تصادفی با "یلدا" دیدار می کند. "یلدا" دختری است که اخیرا از خارج برگشته و در خیابان با پیرزنی تصادف می کند. او پیرزن را با اضطراب فراوان به بیمارستان منتقل می کند و در آن جا، برای نخستین بار با "سیاوش" آشنا می شود. اما در این میان روابط دیگری نیز وجود دارد. مثلا اینکه "یلدا" همسایه ی "نیما" بوده و خواهر "سیاوش"، پزشک همان بیمارستان است.
در ادامه ی داستان "یلدا" به قلم "م مودب پور"، پای زنی به نام "شیوا" نیز به قصه باز می شود. "شیوا" زندگی پر فراز و نشیبی داشته و جبر زمانه و ندانم کاری های اطرافیان، سبب شده تا او که روزگاری دختری پاک و معصوم بود، از راه بدر شود و در دام اعتیاد و فحشا گرفتار شود. قصه ی زندگی "شیوا" زمانی به جای دردناک تر می رسد که او ناقل ویروس ایدز می شود. او تعریف می کند که چطور این اتفاق برایش افتاد و پس از آن تمام هدف زندگی اش را معطوف این نمود که مردان فاسد را به این بیماری دچار کند. البته شخصیت "یلدا" که عنوان رمان هم از اسم او برگرفته شده، ماجراهای خاص خودش را داشته و از دوران کودکی اش در خارج و وضعیت زندگی اش در آمریکا حرف می زند. "م مودب پور" اتفاقات ریز و درشت مختلفی را در رمان "یلدا" گنجانده که شخصیت ها یکی پس از دیگری با آن مواجه می شوند تا در نهایت، پایان مد نظر نویسنده را شکل دهند.
کتاب یلدا