گفت : دارم آخرین سیگار رو دود می کنم و نمی دونی چه لذتی داره . دلم می خواد ریزه ریزه تا آخرش دود کنم ... گفتم : من هنوز یک بسته ده تایی دست نخورده دارم و بسته سیگار را از جیب فرنجم بیرون آوردم . گفت :نمی گفتی بهتر بود . همیشه کیف دود کردن آخرین سیگار خیلی لذت می ده که تو زایلش کردی .
آدم اگه بخواد حرف نزنه ، اگه بخواد از هر کس و ناکسی حرف بشنفه ، به یکی چیزی نگه که قابل نداره ، به یکی چیزی نگه که کار دست آدم می ده ، اون یکی مزلفه و دهن به دهن شدن باهاش عاره ، اون یکی لباس دولت تنشه ، که باید سرمون رو رو یه خشت بذاریم و بمیریم .
نکته هایی دارد که برای فهمیدن خود محمود داستان هایش بسیار کارگشا است. به ویژه میزان اهمیتی که به زبان و نگارش میداد. اینکه سیاست یعنی بهره کشی. روایت فروافتادن در چاه حزب بازی و محفلهای ایدئولوژیک. چقدر راحت انسان از دست میرود.
عالی حتما توصیه میکنم مطالعا کنید