1. خانه
  2. /
  3. کتاب زیر نور ماه شیشه ای

کتاب زیر نور ماه شیشه ای

5 از 1 رأی

کتاب زیر نور ماه شیشه ای

Beneath a Meth Moon
٪10
32000
28800
معرفی کتاب زیر نور ماه شیشه ای
کتاب «زیر نور ماه شیشه ای» رمانی نوشته ی «ژاکلین وودسن» است که اولین بار در سال 2012 به چاپ رسید. «لورل» و خانواده اش پس از مرگ مادر و مادربزرگ او در طوفانی سهمگین در «میسی سیپی»، با فقدانی بزرگ مواجه شدند. اکنون پس از مدت ها، به نظر می رسد که آن ها بالاخره در آستانه ی شروع یک زندگی جدید در شهری جدید و با دوستانی جدید هستند. «لورل» عضو گروه تشویق کنندگان مدرسه می شود و توجه ستاره ی تیم دبیرستان را به خود جلب می کند. این پسر اما به مخدر «متامفتامین»—یا «ماه»—اعتیاد دارد. طولی نمی کشد که «لورل» نیز به این مخدر آلوده می شود و مسیری ویرانگر را آغاز می کند که میان او و همه ی چیزهایی که در زندگی دوست دارد، فاصله می اندازد. زندگی در خیابان، باعث آشنایی «لورل» با «موسی» می شود: کسی که رنج های زیادی در زندگی کشیده و حالا از توانایی هنری اش استفاده می کند تا به سایر افراد درگیر با اعتیاد کمک کند.
درباره ژاکلین وودسن
درباره ژاکلین وودسن
ژاکلین وودسن، زاده ی 12 فوریه ی 1963، نویسنده ی آمریکایی است.وودسن در اوهایو به دنیا آمد. او سال های ابتدایی زندگی را در کالیفرنیای جنوبی گذراند و در هفت سالگی به بروکلین رفت. وودسن پس از کالج، به کار در یک شرکت فعال در تولید کتاب های کودک مشغول شد. او در همین شرکت، توجه یکی از مسئولین را به خود جلب کرد و همین آشنایی، باعث ورود او به عرصه ی نوشتن کتاب های کودک و نوجوان گردید.
ویژگی های کتاب زیر نور ماه شیشه ای
  • «ژاکلین وودسن» از نویسندگان پرفروش نیویورک تایمز
نکوداشت های کتاب زیر نور ماه شیشه ای

رمانی خیره کننده که مخاطبین نباید از دست بدهند.

Barnes & Noble

داستانی تکان دهنده، صادقانه و امیدبخش.

Kirkus Reviews

رمانی متمایز که در تمام سطوح به موفقیت دست می یابد.

School Library Journal
قسمت هایی از کتاب زیر نور ماه شیشه ای

به دیوار تکیه دادم و آرام به پایین سر خوردم. «جسی» با دست های کوچولویش پشتم را مالید و گفت: «گریه نکن لورل. مامان توی بهشته.» گفتم: «جسی می شود کمی تنهایم بگذاری؟» اما «جسی» آرام گفت: «نگران نباش لورل! مامان دیگر از هیچ چیز نمی ترسد.»

ایستادم و در آن تاریکی، خم شدن سرهایشان را تماشا کردم. یکشنبه ی «ایستر» بود. پسر کوچولویی در صندلی اش برگشت و مستقیم نگاهم کرد. نمی دانم چه مدت همدیگر را نگاه می کردیم؛ من زندگی او را تماشا می کردم و او زندگی مرا. بعد، بقیه ی اعضای خانواده سرشان را بلند کردند و پسربچه سرش را برگرداند. ماه در همه ی وجودم پخش شده بود، لبخند زدم.

دختری همراه «موسی» بود. طوری نگاهم کرد که انگار حق زنده بودن نداشتم. من هم مثل خودش نگاهش کردم. تلفنش را از جیبش بیرون آورد، شماره ای گرفت و گفت: «سلام چطوری؟» بعد رویش را برگرداند و آهسته شروع به صحبت کرد. «موسی» گفت: «احتمالا باید کسی را جایی داشته باشی.» لب بالایی ام را روی دندان شکسته کشیدم، نگاهم را برگرداندم و سرم را به نشانه ی نه، تکان دادم. تا قبل از دیدن «موسی» هیچ حس بدی به آن دندان شکسته نداشتم و نمی دانم چرا ناگهان حسش می کردم.

اولین نفری باشید که نظر خود را درباره "کتاب زیر نور ماه شیشه ای" ثبت می‌کند