بخشی مهم از مجموعه آثار ماجراجویانه و متمایز «کو».
داستانی مهیج و گزنده.
هجوی هوشمندانه درباره ماتریالیسم و زندگی مدرن.
هیچ وقت فکرش را هم نمی کردم در آستانه چهل و هشت سالگی، اینقدر تنها باشم. اما حالا که در این وضع بودم و «کرولاین» هم قرار نبود برگردد، چاره ای نداشتم جز این که با این واقعیت رو به رو شوم.
برای این که آخر عمر به پیرمردی تنها و بدبخت تبدیل نشوم، باید هرچه زودتر برای خودم کسی را پیدا می کردم. مشکل اینجا بود که زن های جوان (مثلا «پاپی») به من نگاه هم نمی کردند و زن های مسن تر هم به نظرم اصلا جذاب نمی آمدند.
انسان ها تا توانسته اند، راه های مختلفی اختراع کرده اند برای آن که آدم ها با یکدیگر حرف نزنند. و من هم از آخرین تکنولوژی های اختراع شده، نهایت استفاده را می کردم. به جای این که تلفنی با کسی صحبت کنم، پیام می فرستادم و به جای این که دوستانم را ببینم، در صفحه فیسبوکم، مطالب و عکس های پر از شور و شوق و زندگی می گذاشتم تا به همه بگویم چه زندگی پرمشغله و شادی دارم.
کتاب جالبی بود، داستان جذاب و گیرا با ترجمهای خوب👌