«زمان زوال» دومین رمان شهره احدیت است. از او یک مجموعه داستان نیز چاپ شده است. پرداختن به زنان و جهان آنها از دغدغههای نویسنده است. او در این اثر علاوه بر این موضوعات، به تقابل سنت و مدرنیته نیز میپردازد، تقابلی که همچنان دستمایۀ بسیاری از آثار داستانی است.
شهره احدیت در این رمان مضمون سلطهگری را نیز به چالش میکشد و شاید منظور از زمان زوال، در واقع به پایان رسیدن سلطهگری یکی از شخصیتهای رمان یعنی وزیره نایبی است.
رمان سرگذشت خانوادهای را از گذشته تا زمانۀ کنونی روایت میکند. داستان با تشییع جنازۀ «وزیره نایبی» شروع میشود. این مرگ به سان آزادی از زیر سلطۀ وزیره است؛ آغازی برای زندگی شخصیتهای دیگر و کندوکاو در گذشتهای که وزیره نقش مهمی در آن داشته است. ساختار داستان بر مبنای رفت و برگشت به زمان گذشته و حال است. این رفت و برگشتها در واقع گرههایی هستند که خواننده منتظر باز شدن آنهاست تا شناخت کاملتری از شخصیتها، سیر حرکت و تغییر آنها پیدا کند.
اطلس، زری و کیومرث روایهایی هستند که رمان را روایت میکنند. هر کدام از این راویها در بخشهایی از رمان داستان را روایت میکنند. نویسنده معتقد است با انتخاب چند راوی میتوان یک شخصیت را از نگاه چند نفر دید و ارزیابی کرد، چرا که بدون دانستن مشکلات یک نفر نباید او را ارزیابی کرد. شهره احدیت با انتخاب این سه راوی توانسته است به خوبی از پس شخصیتپردازی بربیاید و کشمکش و تقابلهای موجود بین اشخاص و جهان آنها را روایت کند. برخی از این تقابلها در واقع تقابلهایی دوتایی هستند. از مهمترین این تقابلها همان تقابل سنت و مدرنیته است.
وزیره کاملا سنتی است و نماد سنت، در حالیکه زری نماد تجدد است، بنابراین تقابل سنت و مدرنیته در این دو شخصیت نمود پیدا کرده است. در این میانه اما شخصیت دیگری به نام اطلس نیز وجود دارد که مثل بسیاری از مردم این زمانه، بین سنت و مدرنیته سرگردان و در نوسان مانده است. گاهی به این سو میرود و گاهی به آن سو، انگار از خودش ارادهای ندارد.
«زمان زوال» زبان روانی دارد که در عین سادگی، پخته است و خواننده را با شخصیتها همراه میکند. از نقاط قوت دیگر این رمان پایانبندی خوب آن است. «زمان زوال» رمانی خواندنی است که میتواند طیف وسیعی از خوانندگان را با سلایق مختلف راضی کند.
کتاب زمان زوال