مورخ، یعنی کسی که پیشاپیش از هیچ چیز خبر ندارد و به هیچ چیز معتقد نیست. قبل از شروع به کار، مورخ باید خود را از قید هر پیش فرضی خلاص کند. یعنی، باید به خود بقبولاند که به هیچ چیز ایمان یا عقیده، و از هیچ چیز دانش یا اطلاعی ندارد، و فقط یک جستجوگر است. او موظف است تمام اسناد و شواهد را مورد بررسی قرار دهد، و استنتاج های خود را بر اسناد و شواهد منطقی، قابل اعتماد، و قابل دفاع متکی سازد نه بر اعتقادات و باورهای پیشین خود. این کلیشه باید مدام در ذهن مورخ تکرار شود چون تجربه نشان داده است که در بسیاری از مسائل مورد بررسی، همین کلیشه است که مورد بی اعتنایی قرار می گیرد و از یاد می رود.
پس، تنها نتیجه ی محتملی که از شواهد مستند در باب مسئله ی موضوع بحث می توان گرفت، به طور خلاصه این است : عیسا، در زمان امپراتور آگوستوس، در جایی از ایالت جلیل، در رسته یی از طبقات فرودست جامعه، در خانواده یی با نیم دو جین فرزند ( یا شاید بیشتر ) غیر از خوداش، ولادت یافته است.
اگر اعتقاد به « رستاخیز» پایه گذاری نمی شد و نظام نمی یافت، مسیحیتی هم به وجود نمی آمد. پس، حق با ولهاوزن بوده است که گفت : اگر عیسا نمی مرد، هیچ نقشی از خود در تاریخ بر جا نمی نهاد : « تعالیم رسولان»، در واقع، چیزی جز مرگ و رستاخیز عیسا نبوده است.
واقعیتی انکارناپذیر است که رویای عیسا در مورد آینده، تجسم آرزوی « فقرا» ی یهود بود و به شکست انجامید. این درست. اما این واقعیت را هم باید پذیرفت که خیزش این نبیّ جلیلی سرآغاز نهضتی بود که مسیحیت از دل آن رویید هرچند که این سرآغاز، تصادفی بود. جوی کوچکی که به صورت باریکه آبی روی سنگ ها روان است، وعده نمی دهد که رودی خواهد شد، اما رودْ سرچشمه ی خود را همان باریکه آب می داند. و این حقیقت همچنان به قوت خود باقی ست که دین مسیحی، آن دینی نیست که همه ی وجود عیسا را فروگرفته بود. چنین دینی را عیسا نه پیش بینی می کرد نه مطلوب او بود. حق با ولهاوزن بود که گفت مسیحیت را شور درون به وجود آورد، اما نه شور درون عیسا، که شور درون پیروان او.
این کتاب رو پارسال همین موقعا خریدم ۱۵۳تومن!
یک کتاب تحقیقی بسیار جالب و خوب که با توجه به مدارک و مستندات به بررسی عیسی و انجیل و سیمای مسیح در انجیل پرداخته و با ترجمه روان مرحوم رستگار
کتابی بسیار عالی با ترجمه روان و سلیس آقای رستگار (خدا ایشان را سلامت بدارد) البته من این کتاب را بعد از مطالعه کتاب عهد عتیق و عهد جدید جرالد لارو با ترجمه خود آقای رستگار خواندم. پیوستهای آقای رستگار در آخر کتاب و توضیحات ایشان در پایان هر فصل فوق العاده است. همچنین ترجمه مستقیم ایشان از آیات عهد عتیق و عهد جدید. دوستداران ادبیات غرب که من هم از زمره آنها هستم باید لزوماً این کتاب و نیز کتاب جرالد لارو را به عنوان آثاری بنیادی در درک فرهنگ و ادبیات غربی مطالعه کنند.
متاسفانه آقای رستگار در 28 اردیبهشت سال جاری درگذشت خداوند ایشان را رحمت کمد
به شما اکیدا توصیه میکنم کتاب عیسا اثر گنیبر رو بخونید.اگه ذهن باز داشته باشید یقینا شمارو ازخرافات ومالیخولیا بیرون خواهد کشید.
قبل از توصیه اکید به ایشون متنی که نوشتند را با دقت بخوانید گفتند که خواتده اند و اینکه اهل کتاب اهل فقط خواندن نیست میخواند که اندیشه کند که باور کند که باور نکند و پرسش کند وووو خرافات و مالیخولیا برای کسی است که یک کتاب خوانده و همه اتدیشه و باورش ساخته همان یک کتاب است . اندیشهها خطرناک نیستند ، خود اندیشیدن خطرناک است.بعد هم هیچ چیز و هیچ کسی در این دنیا آنقدر مقدس نیست که نتوان آن را به نقد کشید ،البته نقد بر پایه دانش و مطالعه نه خودباوری و خودکامگی و توهین کتاب عیسا در رد عیسی نبود و نیست آیا این میسر است که روزی کسی در مورد پیامبران و ادیان دیگر تحقیقی بی طرفانه بدون خرافه و باور شخصی انجام بدهد ؟ که اگر صورت پذیرد آنوقت به قول شما (مالیخولیهای ) زیادی از بند مالیخولی بیرون کشیده خواهند شد . با تقدیم احترام 🙏
یک کتاب تحقیقی دقیق وبیطرف،بسیار آموزنده هست، توضیحات وتعلیقات وپانوشتهای استاد رستگار هم ارزش این کتاب را دوچندان کرده است.
کتاب جالبیه توصیه میشه ،باورهای شما درباره عیسی رو تغییر میده