نویسنده ی این کتاب آنتونیو مورنو که در بسیاری از دانشگاههای معتبر، اندیشهی یونگ را تدریس کردهاست در این کتاب به کاوش در افکار او در باب دیانت و پیش فرضهای روان شناختی آنها میپردازد و ممفاهیم پراهمیت و بغرجی چون ناآگاه جمعی، سرنمونها، فردانیت، فرآیند رشد انسان در ربط با تکامل سرنمون خویشتن را، شرح وتبیین میکند. آنگاه بحث دربارهی اسطوره، روانپریشی و روانشناسی شخصیت نیچه زمینه ساز بررسی نظر یونگ دربارهی همانندیهای نااگاه نیچه و ناآگاه انسان معاصر و پدیدههای اجتماعی و روانشناختی امروزینی میشود که در دیدگاههای نیچه بیان یافت.
در بخشی از کتاب آمده است:
" در زمینه روانشناسی، وجه مشخص قرن حاضر، پژوهش های پرارجی است که روی لایه های روان آدمی که ناآگاه می نامیمش صورت گرفته است، و همچنین روی روش برخورد با آن لایه ها و نوع رابطه ای که میان سلامت ذهن و محتویات روان ناآگاه وجود دارد. کسی منکر وجود آگاهی نیست، چرا که هر کس ایقان خاص خود را در این مورد داراست. اما در نوشته های مربوط به این موضوع آگاهی و نیز ناآگاهی مفاهیمی گنگ و مبهم جلوه می کنند. ارسطو ظاهرا آگاهی را به دانش با شناسایی ربط می دهد. زیرا آگاهی وقوفی است ذاتی اعمال شناختی (cognitive) و معرفت بخش ما؛ نه تنها آن دسته از اعمال شناختی که موظفند اعیان خارجی را بشناسند، بلکه هرگونه کنش انسانی که ما از آن آگاهیم. یعنی نه تنها آگاهی اندیشیدن وجود دارد که آگاهی احساس کردن، نگران بودن، رنج بردن و سایر پدیده های حیاتی دیگر نیز در کارست. آگاهی گونه ای خاص از شناسایی باریک اندیشانه است."
کتاب یونگ خدایان و انسان مدرن