سرشار از صمیمیت، خرد، و ریاضی.
منحصر به فرد و فوق العاده رضایت بخش.
نکوداشتی از دوستی.
بیمارستان و سوختگی های کبود روی دست های رنگ پریده ام را خوب به خاطر می آورم. یادم می آید خودم را به خواب زده بودم و نانا کنار تختم دعا می خواند. فقط یک شب توی بیمارستان بستری شدم. دکترها همه آزمایش هایشان را انجام دادند. آخرش گفتند قلبم چرتی کوتاه زده است، حدود دو تا پنج دقیقه.
نفس عمیقی می کشم و قبل از این که جرئتم را از دست بدهم، داستانم را برایش تعریف می کنم. دلم می خواهد یک نفر درک کند که شاید مثل آدم های معمولی نباشم، ولی خود معمولی من، همین اعداد و وسواسم است.
مطمئنم که حرفم را باور نمی کند. برای همین سعی می کنم با گفتن 314 رقم بعد از ممیز عدد پی، شگفت زده اش کنم.
من اینو از کتابخونه قرض گرفتم و خوندم. از همون روز کتابخوندن رو دوست دارم