کتاب دنیا بهار امسال تمام می شود

The World Ends in April
کد کتاب : 51356
مترجم :
شابک : 978-6222740580
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 340
سال انتشار شمسی : 1403
سال انتشار میلادی : 2019
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 3
زودترین زمان ارسال : 11 آذر

«استیسی مک آنلتی» از نویسندگان پرفروش نیویورک تایمز

معرفی کتاب دنیا بهار امسال تمام می شود اثر استیسی مک آنلتی

کتاب «دنیا بهار امسال تمام می شود» رمانی نوشته ی «استیسی مک آنلتی» است که اولین بار در سال 2019 منتشر شد. پدربزرگ «النور» همیشه مشغول برگزاری مانورهای تمرینی و ذخیره کردن غذا است تا از رویدادهای فاجعه بار احتمالی و نامشخص جان سالم به در ببرد. «النور» حالا در انجام این کار به پدربزرگش کمک می کند چرا که به تازگی خبرهایی آنلاین را از یک ستاره شناس اخراج شده از دانشگاه «هاروارد» شنیده که پیشبینی کرده یک سیارک به زودی زمین را نابود خواهد کرد. «النور» دوست صمیمی و باهوش خود، «مک»، را راضی کرده تا یک باشگاه مخفیانه در مدرسه راه بیندازند. او همچنین در تلاش است تا تمام هم سن و سالان خود را از پایان قریب الوقوع دنیا باخبر کند.

کتاب دنیا بهار امسال تمام می شود

استیسی مک آنلتی
استیسی مک آنلتی نویسنده کتاب کودک است، که قبلاً مهندس مکانیک بود، همچنین واجد شرایط به عنوان دیرینه شناس (واقعاً واقعی نیست)، خبرنگار نمایشروزانه (چرا نه) و مربی گرین بی بی پاکر (کاملا!) است. او دریافت کننده افتخار نوشتن نویسنده جدید Ezra Jack Keats 2017 است که توسط جولیا سارکون-روچ نشان داده شده است. کتابهای تصویری دیگر او شامل Earth! 4.54 میلیارد سال اول من، نشان داده شده توسط دیوید لیچفیلد؛ شجاع و زیبا، هر دو توسط جوآن لو-وریتوف نشان داده شده است. آقای Fuzzbuster می داند که مورد علاقه اوست...
نکوداشت های کتاب دنیا بهار امسال تمام می شود
A smart, funny and emotionally candid book.
کتابی هوشمندانه، بامزه، و صادقانه از نظر عاطفی.
Shelf Awareness Shelf Awareness

With an engrossing plot and endearing characters.
با پیرنگی هیجان انگیز و شخصیت های دوست داشتنی.
Booklist Booklist

A fast-paced story that deals with grief, loss, and mental health.
داستانی سریع که به اندوه، فقدان و سلامت روان می پردازد.
School Library Journal School Library Journal

قسمت هایی از کتاب دنیا بهار امسال تمام می شود (لذت متن)
کیف فرار اضطراری آماده است، البته تقریبا! بابابزرگ «جو» سال ها پیش همه وسایل لازم برای کیف فرار اضطراری را به من داده بود. کیف را از ته کمدم، زیر لباس ها و حیوان های عروسکی پارچه ای که دلم نمی آید دور بیندازمشان، بیرون می کشم. کیف چپه می شود و همه وسایلش بیرون می ریزد.

برادرهایم مثل گله ای فیل بندباز می ریزند توی راهرو. آن ها دبستانی هستند و هنوز فکر می کنند این کارها جالب است. با عجله کتانی هایم را پایم می کنم. یک بار سر تمرین فرار، صندل پوشیدم و سخنرانی بابابزرگ درباره کفش فرار، از خود تمرین بیشتر طول کشید.

به سمت پله ها راهنمایی اش می کنم و دستش را روی نرده می گذارم. «مک» خانه ی ما را خوب بلد است. باید هم خوب بلد باشد، چون از مهدکودک تا حالا با هم دوستیم.