کتاب ریشه ها

Roots
کد کتاب : 302
مترجم :
شابک : 978-964-00-1822-4
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 775
سال انتشار شمسی : 1402
سال انتشار میلادی : 1976
نوع جلد : جلد سخت
سری چاپ : 15
زودترین زمان ارسال : 11 آذر

برنده جایزه ی پولیتزر

برنده ی جایزه ی بانکارلا سال 1978

معرفی کتاب ریشه ها اثر الکس هیلی

رمان ریشه ها، اثر الکس هیلی، یکی از فوق العاده ترین و تأثیرگذارترین کتاب های معاصر به حساب می آید. الکس هیلی از طریق داستان یک خانواده-خانواده ی خودش- به حکایت فراموش نشدنی و مثال زدنی شخصیتی به نام کونتا کینته و شش نسل بعد از او زندگی بخشیده است. شخصیت های زیادی در این رمان دخیل هستند: برده ها و مردمان آزاد شده، کشاورزان و آهنگران، کارگران چوب و راه آهن، وکلا و معماران و البته یک نویسنده. هیلی در رمان ریشه ها، کاری بسیار فراتر از بازگویی تاریخ خانواده ی خود کرده است. او به عنوان اولین نویسنده ی سیاه پوست آمریکایی که رد نیاکان خود را تا دور ترین نسل ها گرفته، موفق به آشکار کردن گذشته ی حدود 25میلیون آمریکایی آفریقایی تبار شده است. او از فرهنگی غنی و بسیار قدیمی سخن گفته که توسط برده داری تا مرز نابودی کامل پیش رفت. اما رمان ریشه ها، درنهایت، فقط سیاه پوستان یا سفیدپوستان را مخاطب قرار نمی دهد، بلکه تمامی مردم از همه ی نژادها می توانند از رمان ریشه ها بهره مند شوند، چرا که داستان این رمان، یکی از بهترین گواه ها در نشان دادن انعطاف پذیری و مقاومت انسان در شرایط سخت و دشوار است.

کتاب ریشه ها

الکس هیلی
الکساندر موری پالمر هیلی معروف به آلکس هیلی، متولد یازدهم آگست ۱۹۲۱ و درگذشته ی دهم فوریه ۱۹۹۲، نویسنده ی آمریکایی آفریقایی تبار و خالق کتاب ریشه ها است.این کتاب، زندگی خانواده و نیاکان نویسنده را به تصویر می کشد و وضعیت نابسامان آمریکاییان آفریقایی تبار و رنج ها و کاستی های زندگی ایشان در دوران برده داری و پس از آن را به نمایان می کند. سریالی تلویزیونی به نام ریشه ها، بر اساس نوشته های آلکس هیلی و با همکاری وی تهیه شده است که به وقایع خانواده ی نویسنده، بعد از جنگ داخلی آمریکا می پردازد.از د...
نکوداشت های کتاب ریشه ها
Haunting
به یاد ماندنی.
New York Times New York Times

Groundbreaking
پیشگامانه
Associated Press

A landmark book
کتابی برجسته
Philadelphia Tribune

قسمت هایی از کتاب ریشه ها (لذت متن)
حالا بیش ازپیش صدای زیر شیون زنی سوگوار در سراسر دهکده شنیده می شد. خوشبخت بچه های شیرخوار یا نوپایی که هنوز نمی فهمیدند، چون حتی کونتا نیز آن قدر بزرگ شده بود که بفهمد این شیون یعنی آن که عزیزی مرده است.

بعدازظهرها معمولا کشاورز بیماری را که در هنگام وجین علف های هرز مزرعه اش از پای درآمده بود و حالا بی حرکت روی پوست گاو دراز شده بود، به دهکده باز می گرداندند.

داشتم به خاطر همه ی جنایات اتفاق افتاده برای همنوعانم در طول تاریخ، که بزرگترین گناه بشر به نظر می رسد، اشک می ریختم.