کتاب باد سهمگین

Strong Wind
کد کتاب : 324
مترجم :
شابک : 978-964-243-355-1
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 272
سال انتشار شمسی : 1390
سال انتشار میلادی : 1950
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 1
زودترین زمان ارسال : ---

میگل انخل استوریاس برنده ی جایزه ی نوبل ادبیات سال 1967

معرفی کتاب باد سهمگین اثر میگل انخل استوریاس

رمان باد سهمگین، در سال 1950 توسط میگل انخل استوریاس به رشته ی تحریر درآمد و اولین اثر از سه گانه ی این نویسنده به حساب می آید. کتاب، داستان استاندارد و خطی رشد کارخانه ی موز در طول چندین دهه است. داستان، حول محور مدیر کاشت و زرع کارخانه، آدلایدو، و خانواده ی روسلیا لوسر و پسرهایش، لینو و خوان می چرخد؛ شخصیتی مرموز و آمریکایی به نام لستر مید هم در داستان دیده می شود که نقشی اساسی در پیشبرد اتفاقات دارد. کتاب از شانزده بخش با زمان های متفاوت تشکیل شده و هر بخش، شخصیت های جدیدی را به مخاطب معرفی می کند. در آغاز برپایی کارخانه، دسیسه ها و مشکلات فراوانی از قبیل مسیرهای صعب العبور روستایی، مشکل ساز می شوند و کارخانه با دستکاری قیمت محصولات، به دنبال سود بیشتر است. اما طوفانی سهمگین در راه است و شرایط به کلی تغییر خواهد کرد.

کتاب باد سهمگین

میگل انخل استوریاس
میگل آنخل آستوریاس، زاده ی 19 اکتبر 1899، شاعر و نویسنده ی گواتمالائی است. وی به عنوان یکی از بزرگترین نویسندگان آمریکای جنوبی شناخته می شود.میگل آنخل آستوریاس در ۱۸۹۹ در گواتمالاسیتی در خانواده ای بازرگان زاده شد. تحصیلات دانشگاه را در رشته ی حقوق انجام داد و به دریافت درجه ی دکترا نائل آمد. در ۱۹۲۴ به لندن و سپس به پاریس سفر کرد و در دانشگاه سوربون در رشته ی نژادشناسی به تحصیل ادامه داد و در ادیان قدیم آمریکای مرکزی تخصص یافت.شیوه ی نگارش آستوریاس خاص خود اوست و می توان آن را «رئالیسم جادوی...
نکوداشت های کتاب باد سهمگین
Full of great mysteries.
سرشار از اسرار بزرگ.
Library Journal Library Journal

Deeply innovative.
بسیار خلاقانه.
Fiction DB

A beautifully inept novel.
رمانی بی پروا و زیبا.
Kirkus Reviews Kirkus Reviews

قسمت هایی از کتاب باد سهمگین (لذت متن)
کاشتن یک درخت، مثل داشتن یک پسر ... در این جا ما پسرهای زیادی داریم، اما هیچ کدامشان معنای واقعی یک پسر را ندارند، معنایی که باید داشته باشند، تداوم یک شخص، پیشرفت ... و همین که ما درختی می کاریم، بدبختانه، آن را برای - تهیه - هیزم قطع می کنیم، و به خاطر زندگی خودمان جنگل را نابود کرده ایم!

چرا یه چیزی برای خوابیدن آدم ها اختراع نمی کنند ... نومیدی، چیزیه که توی شب می مکیم، مثل یه شیرینی که هر چی قورت می دی تمام نمی شه، برای این که با اومدن شب و تاریکی، کسی که خوابش نمی بره، شب را در دهانش حس می کنه، مثل چیزی که اون رو می سوزونه، و آب دهانش خشک می شه، و بدنش به رعشه می افته.

ما ربات هستیم. زندگی را یک ماجرا نمی دونیم، برای این که اگر کوچک ترین تغییری در روش کارمان ایجاد کنیم آن وقت باعث می شود شهرت و موقعیت شغلی مان را از دست بدهیم، و اگه یه رئیس کله گنده هم باشیم، احتمال خطر از دست دادن پول به ما نزدیک تر می شه.