می توان موضعی میانه بین نسبی گرایی و بنیادگرایی اتخاذ کرد؛ نه فقط در حوزه دین و اخلاق بلکه در حوزه سیاست. ایدئولوژی های رادیکال اغلب بنیادگرایانی را می پرورد که می خواهند سلطه بدیهی جهان بینی شان را تثبیت کنند. از سوی دیگر نسبی گرایان سیاسی هم می خواهند سیاست را از هر حقیقت اخلاقی جدا کنند. ما نمی توانیم از آزادی ها و حقوق خودمان دم بزنیم اما آن را تا حد آرا یا سلیقه های محض تقلیل دهیم و مثلا بگوییم: «من شکنجه را محکوم می کنم، اما به حق تو برای مخالفت احترام می گذارم.» با همان لحنی که انگار داریم می گوییم: «من موتسارت را ترجیح می دهم اما تو آزادی بتهوون را ترجیح بدهی.» سیاست میانه روی هم از نسبی گرایی و هم از بنیادگرایی دوری می کند.
لطفا زودتر موجودش کنید ممنون