1. خانه
  2. /
  3. کتاب مردی با کبوتر

کتاب مردی با کبوتر

نویسنده: رومن گاری
4.5 از 1 رأی

کتاب مردی با کبوتر

L' homme a la colombe: roman
انتشارات: نشر ثالث
٪15
150000
127500
معرفی کتاب مردی با کبوتر
سازمان ملل متحد در آشفتگی محض به سر می برد و شبحی که یک کبوتر به همراه دارد، آن هایی را که شیفت های شبانه را در آسمان خراش مقر سازمان ملل متحد می گذرانند، وحشت زده می کند. در کتاب "مردی با کبوتر" به قلم "رومن گاری" با قصه ی پسر جوانی آشنا می شویم که اهل تگزاس بوده و پدرش یکی از غول های قدرتمند صنعت نفت به حساب می آید. مرد جوان که جانی نام دارد، به شرق می آید تا به دانشگاه رفته و به تحصیل مشغول شود. تحصیل او را تبدیل به یک اندیشمند روشنفکر ساخته و سبب می شود بار دیگر پدرش او را از خود براند. جانی به شدت شیفته ی آرمان های سازمان ملل است و آن را یک ایده آل می بیند. برای اینکه از نزدیک شاهد ایده آل هایش باشد و در آن دقیق شود، به وسیله ی دوستش که کفش واکس می زند، همراه کبوترش در یکی از سوله های مخفی مقر سازمان ملل متحد مستقر می شود.
بعد از چند روز جانی متوجه می شود که سازمان ملل چیزی بیشتر از یک شوخی نیست و تنها توربین بزرگی است که آهسته می چرخد و هیچ موتوری را به حرکت در نمی آورد. ناامیدی جانی به نوعی یاس متافیزیکی تبدیل می شود و او تصمیم می گیرد که سازمان ملل را در نظر جهانیان تخریب کند.
او نقشه ای می کشد تا سازمان را به سخره بگیرد و در عین حال پول زیادی هم برایش به ارمغان بیاورد. نقشه ی او برایش موفقیتی جهانی به همراه می آورد و زمانی که نوبت به اجرای نقشه می رسد، او آشکار می کند که یک فریبکار است؛ ولی کسی حرفش را باور نمی کند. حالا او که زیر سایه ی جلال سازمان ملل قرار گرفته دست به اعتصاب غذا می زند و نهایتا می میرد و "مردی با کبوتر" در تگزاس دفن می شود.
درباره رومن گاری
درباره رومن گاری
رومن گاری با نام اصلی رومن کاتسف (Roman Kacew) در ۸ مه ۱۹۱۴ میلادی در شهر ویلنا (اکنون: ویلنیوس، واقع در لیتوانی) در خانواده ای یهودی به دنیا آمد. پدرش (آری-لیب کاسو) کمی بعد در ۱۹۲۵ میلادی خانواده را رها کرد و به ازدواج مجدد دست زد. از این هنگام او با مادرش، نینا اوزینسکی (کاسو)، زندگی می کرد، ابتدا در ویلنا و سپس در ورشوی لهستان. رومن در دوران زندگی سیاسی اش حدود ۱۲ رمان نوشت. به همین دلیل بسیاری از کارهایش را با نام مستعار می نوشت. مادامی که با نام مستعار امیل آژار به نویسندگی می پرداخت، تحت نامی به عنوان رومن گاری نیز داستان می نوشت.وی در ۲ دسامبر ۱۹۸۰ بعد از مرگ همسرش در سال ۱۹۷۹ با شلیک گلوله ایی به زندگی خود خاتمه داد. وی در یادداشتی که از خود به جای گذاشته اینطور نوشته است: «... دلیل این کار مرا باید در زندگینامه ام (شب آرام خواهد بود) بیابید. در این کتاب او گفته است: «به خاطر همسرم نبود، دیگر کاری نداشتم.» و همچنین نوشته است: «واقعا به من خوش گذشت، متشکرم و خداحافظ! »
قسمت هایی از کتاب مردی با کبوتر

جانی تا حس کرد که روی شانه مردم ستایشگر قرار گرفته، کوششی مصممانه کرد تا در گرداب ساده لوحی مردم تعمق کند. ساده لوحی مردمی که تاکنون این همه بدبختی در دنیا به وجود آورده بود. میل داشت به یاد آورد که مردم تا چه حد می توانند حیله ها را ندید بگیرند، از اعتقاداتشان سوء استفاده کنند و تا چه حد می توانند به دلیل احتیاج به صلح و برادری، بی شرمانه از این اعتقادات بهره برداری کنند.

با وجود این، اگر همه مساجد و کلیساهای ما فقط برای حل مشکل مردمی باشند که برای دعا به آن جا می روند، خود خدا در طرد آن ها از درگاهش تعجیل خواهد کرد. ما قبل از هر چیز گواهی بر درست پیمانی هستیم. ما نمی خواهیم مردم از ما منفعت های ناچیزی به دست آورند. نتیجه عمل، کمی زپرتی و کمی هم کاسبکارانه است. سازمان ما برای رشد افکار به وجود آمده نه برای عطاری! بگذارید مردکتان تا هر وقت که می خواهد در راهروها با کبوترش سرگردان باشد.

می خواهید بدانید چرا واکسی شده ام؟ خیلی ساده است. خواستم کاری کنم تا به مردم بفهمانم که پیش از آن که صاحب افکار زیبا باشند، صاحب پا هستند! بسیاری از آدم ها در این آسمانخراش این را از یاد برده اند. اگر مثل من روزی صد تا کفش واکس بزنند، شاید به یاد آورند که پای آدمی روی زمین است و نه در ابرها.

تمام چیزهای کاملا ذاتی در این جا به تجرید بدل می شوند نان، صلح، برادری، حقوق بشر تمام چیزهای بسیار محکم در این جا تبخیر می شوند و به کلام، به هوا یا سیاقی در سبک تبدیل می شوند. و تمام این ها تبدیل به تجرید می شوند و بعد می شود دست را از ورایشان گذراند: دیگر هیچ چیزی نمانده. این روشی قدیمی است که سازمان برای رها کردن خود از مسائل به کار می برد و این هم روشی است که آن ها برای رها کردن خود از دست جانی به کار برده اند.

نظر کاربران در مورد "کتاب مردی با کبوتر"
2 نظر تا این لحظه ثبت شده است

مرسی که در بخش توضیحات داستان رو اسپویل کردین

1403/04/07 | توسطAfshin.mj
0
|

من این کتاب رو خوندم بسیار داستان روان و زیبایی داره با اینکه یک کتاب سیاسی ولی برای منی که پیگیر مسائل سیاسی نبوده و نیستم هم بسیار خواندنی و جذاب بود

1402/03/09 | توسطکاربر سایت
1
|