رویا برای همه ما وجود دارد ولو اینکه هیچکدام آن را درک نمی کنیم. با این حال رفتارمان طوری است که گویی در هنگام خواب هیچ واقعه عجیب و جالبی برایمان روی نداده است. واقعه ای که حداقل در مقایسه با فعالیت روانی ارادی و منطقی ما در هنگام بیداری کاملا عجیب به نظر می رسد.
بیشتر رویاهای ما یک صفت مشترک دارند و آن این که از قوانین منطقی هنگام بیداری پیروی نمی کنند. مقولات زمان و مکان در رویا نادیده گرفته می شوند. افکار و عقایدی که در قرون گذشته و در تمدن های گوناگون نسبت به ماهیت رویا وجود داشته است، بسیار متنوع است. گروهی رویا را تجربیات واقعی روح می دانسته اند که در جریان خواب از بدن جدا شده و به سیر و سیاحت پرداخته است و گروهی دیگر رویا را ملهم از خداوند و یا از ارواح خبیثه تلقی می کرده اند.
بعضی ها رویا را بروز و تظاهر هیجانات و انفعالات غیرمعقول ما فرض نموده و دسته ای دیگر آن را به عالی ترین و اخلاقی ترین نیروهای ما منسوب کرده اند. با این همه در یک مورد اتحاد نظر کامل وجود داشته است و آن اینکه رویاها همگی دلالت گر و بامعنی هستند. دلالت گر از آن نظر که رویا هیچگاه ناچیز و بازیچه نیست حتی اگر زبان بیان و تظاهر آن بی اهمیت و بازیچه جلوه کند. و با معنی، چون هر رویایی محتوی پیامی است قابل درک که اگر کلید ترجمه آن را در اختیار داشته باشیم به مفهوم آن پی خواهیم برد.