انسان هایی بی گناه، انسان های بی گناه دیگر را از میان می بردند و خود نیز از میان می رفتند و برای بازماندگان، پدران و زنان و دوستانشان، زخمی چاره ناپذیر باقی می گذاشتند. در سودای چه آرمانی می جنگیدند؟ آیا به راستی هر دو طرف اعتقاد داشتند که برای پاسداری از صلح، پذیرای عفریت جنگ شده اند؟ اگر همه ی مردم در برابر این ننگ عصیان می کردند، آیا امکان شکل گیری آن وجود می داشت؟
مفهوم کلی انسانیت و انسان باوری بر این اصل استوار است که نوع بشر، سرشت واحدی دارد.
قابلیت بسیار، شاخص انسان تکامل یافته و راستین است، نه دارایی بسیار.